۱۳۸۷ دی ۹, دوشنبه

اجرای گروه خوش آوا برای بانوان شهر رامسر

روزهای 27-28-29 آذر ماه گروه خوش آوا برای بانوان شهر رامسر به اجرای برنامه پرداخت .

گروه خوش آوا از 3 بانوی نوازنده ی جوان و یک خواننده تشکیل شده است.

اعضای گروه عبارتند از:


آزاده امیری تار

حسنا پارسا کمانچه


نادیا ثابت راسخی تنبک، دف


فاطمه واعظی(افسر الملوک )آواز

خانم فاطمه واعظی (افسر الملوک) در گفت و گو با وبلاگ آرپژ خبر داد: قصد داریم در آینده ی نزدیک کنسرتی برای بانوان شهر تهران هم برگزار کنیم.


گفتنی است این گروه چهار نفره قطعاتی ازآهنگسازان قدیم موسیقی ایران را به روی صحنه برد که با استقبال چشم گیری روبرو شد.

شایان ذکر است این کنسرت، با همت انجمن بیماری های خاص برگزار گردید.

۱۳۸۷ آذر ۱۴, پنجشنبه

سومین دوره جوایز "آکادمی جهانی هنر، ادبیات و رسانه" شامگاه جمعه 31 اکتبر 2008 طی مراسمی باشکوه در لندن برگزار شد





THE WORLD ACADEMY OF ARTS, LITERATURE AND MEDIA - WAALM

presented Dastan Ensemble in it's 3rd Persian Golden Lioness ceremony on 31 October 2008 in London, an award of excellence in category of Persian Classic Music






سومین دوره جوایز "آکادمی جهانی هنر، ادبیات و رسانه" شامگاه جمعه 31 اکتبر 2008 طی مراسمی باشکوه در لندن برگزار شد
و گروه دستان جایزه بهترین را در بخش موسیقی کلاسیک ایران دریافت کرد.






Not all of the Dastan's artists were present at this ceremony, because of the already scheduled concerts of Hamid Motebassem, Saeed Farajpoury & Homayoun Shajarian in Sweden and the concert tour of Pejman Hadadi & Behnam Samani with Zarbang Ensemble. Hossein Behroozinia was present on behalf of the ensemble and received the award from the academy. He played pieces on Barbat during this ceremony



برگزاری این مراسم که مصادف با برنامه های مختلف یاران دستان بود موجب شد که
همزمان با کنسرت حمید متبسم، سعید فرجپوری و همایون شجریان در سوئد، و همینطور کنسرت پژمان حدادی و بهنام سامانی با گروه ضربانگ،


حسین بهروزی نیا به نمایندگی از طرف گروه دستان برای دریافت لوح تقدیر و شیر طلائی مؤسسه WAALM شرکت کند.
وی در این مراسم به اجرای نغمه هائی با بربط پرداخت.

۱۳۸۷ آبان ۳۰, پنجشنبه

ارکستر ملل ايران به مناسبت صدور فرمان مشروطه مي‌نوازد


ارکستر ملل ايران به سرپرستي و رهبري "پيمان سلطاني" روزهاي 14 تا 17 مرداد 88 در تهران آثاري از موسيقي دوره مشروطه را اجرا مي‌کند.

سلطاني در گفت و گو با CHN در اين زمينه گفت:« اين کنسرت به مدت 4 شب و با اجراي آثاري از دوره مشروطه و موسيقيدانان اين دوره به اجرا در مي‌آيد. گفت و گو هايي را براي اين اجرا با هنرمند مطرح آلماني "کرد گاربن" رهبر ارکستر فيلارمونيک و رييس جامعه جهاني برامس رهبري اين اجرا آغاز کرده ايم و توافقات اوليه صورت گرفته است.»

وي ادامه داد:« علاوه بر اين احتمال حضور تعدادي نوازنده خارجي نيز در اين برنامه وجود دارد. گروه براي آماده شدن براي اين اجرا تمرينات خود را پس از نوروز آغاز خواهد کرد.»

ارکستر ملل ايران از سال 1382 فعاليت هاي خود زير نظر پيمان سلطاني آغاز کرد و از آن زمان تاکنون به علت نبود اسپانسرهاي مالي مناسب تنها توانسته است، دو برنامه اجرا کند که دومين کنسرت اين ارکستر ارديبهشت ماه امسال به مناسبت روز جهاني محوطه ها و يادمان هاي تاريخي اجرا شد.

۱۳۸۷ آبان ۱۶, پنجشنبه

کانون سازندگان ساز خانه موسيقي آمادگي خود را براي برگزاري نشستي تخصصي درباره‌ِي سازهاي ابداعي استاد شجريان اعلام کرد

غلام رضا مير هاشمي رئيس کانون سازندگان ساز خانه‌ي موسيقي که خود از سازگران به نام ساز سه تار مي‌باشد در گفت و گو با وبلاگ آرپژ خبر داد:

اگر استاد شجريان تمايل داشته باشند،کانون سازندگان ساز خانه‌ي موسيقي آماده است نشستي تخصصي را در رابطه با سازهاي جديد ايشان برگزار کند که مي‌توان در اين جلسه از اساتيد موسيقي،فيزيک،آگوستيک صدا و سازندگان ساز دعوت به عمل آورد و همچنين سازهاي ايشان را از نظر علمي با حضور کارشناسان بررسي نمود.

وي افزود: جا داشت استاد شجريان در رابطه با ساخت سازهاي ابداعي خود حداقل با کانون سازندگان ساز خانه‌ي موسيقي مشورتي هر چند کوچک به عمل مي آوردند تا شايد پيشنهادات و نظرات کارشناسي اين جمع از نزديک شنيده و مورد استفاده قرار مي‌دادند.

۱۳۸۷ آبان ۱۲, یکشنبه

اولین کنسرت ازمجموعه توراروپائی استاد حسين علیزاده و گروه ضربانگ بااستقبالی بی نظیربرگزار شد




جواد رهنمايي از اروپا در گفت و گو با وبلاگ آرپژ خبر داد:

سالن بزرگ و با شکوه فیلارمونیک شهر کلن آلمان که با شکوه ترین سالن کنسرت درمنطقه میباشد لبریز از
عاشقان فرهنگ ایران زمین بود.که از راه های دور و نزدیک(هلند.باژیک.آلمان) ملیت های مختلف (آلملنی
.هلندی.بلژیکی .ایرانی.....) برای شنیدن موسیقی ایران امده بودند.استاد علیزاده همراه تنبک پژمان حدادی برنامه
را آغاز نمود توانمندی پژمان حدادی در همراهی استاد از چشم موسیقی نیوش حاضرین دور نماند خصوصا که
اهالی سر زمین موسیقی بصورت کسترده ئی در سالن حضور داشتند. سپس مرشد مهرگان فراز هائی از فرهنگ
ورزش باستانی را همراه با ضرب زور خانه و کلام فردوسی و مولوی به سیاق مرشد مرادی که خود صاحب سبک
در این بخش میباشد همراه دیگر یاران گروه ضربانگ اجرا نمود.در چندین بخش گروه ضربانگ با استفاده از دف
.تنبک .پنداریک. کوزه (ادوو).وساز های مختلف کوبه ئی به معرفی ریتم های مختلف نشست وفرود و فراز ها وراز
و نیاز هائی که توسط بهنام سامانی .پژمان حدادی ورضا سامانی انجام شد نمایشگر زیبائی. تکنیک و توانمندی
نوازندگی ان ها بود . در انتها گروه ضربانگ همراه استاد علیزاده قطعات بسیار زیبا و تکنیکی را اجرا نمودند.


استاد علیزاده در این برنامه ساز های ساخت استاد آیتی استفاده نمودند ایتی از مجریان طرح های استاد قنبری مهر
بوده وتلاش در رفع مشکلات ساز های ایرانی موجود و افزودن ساز های ایرانی با صدا دهی و کارائی های مختلف
به رده ساز های ایرانی مینماید. با تشویق مداوم مردم در پایان برنامه استاد علیزاده و یاران ضربانگ به صحنه
بازگشته و کار بسیار زیبائی را با مرشد مهرگان اجرا نمودند.

۱۳۸۷ مهر ۲۹, دوشنبه

کار تازه کتایون گودرزی بر روی دیوان شمس برگزیده Grammy




جواد رهنمايي

کتایون گودرزی که مدت هاست به انتشار فرهنگ فارسی به ویژه عرفان و معرفی آثار مولوی در جهان غرب می پردازد.
پس از انتشارآلبوم حیران اکنون آلبوم شمس را که گزینه هایی از دیوان شمس می باشد به همراهی موسیقی بسیار زیبا که ترکیبی است از سیتار شجاعت حسین خان به همراه کمانچه امامیار حسین اف و طبلای ابهیمان کوشال به بازار روانه نموده است.
این اثر بعنوان یکی از برترین های آثار سنتی در لیستGrammy قرار گرفته است.

http://cdbaby.com/cd/shkkgihak
http://payplay.fm/shkkgihak

---------------------------------------------------------------------------


Field 16 - World Music
Category 74 - Best Traditional World Music Album
Page 1 of 3
Category 74
Best Traditional World Music Album
Vocal or Instrumental.
Ala-Tan-Qi-Qi-Ge &
Zha-Ge-Da-Su-Rong
THE MONGOLIAN FOLK
LONG-SONG
001.
Arabesque Music Ensemble
THE MUSIC OF THE THREE
MUSKETEERS
002.
Ayarkhaan
003. ETHNO-GROUP AYARKHAAN
Debashish Bhattacharya
CALCUTTA CHRONICLES: INDIAN
SLIDE GUITAR ODYSSEY
004.
Theodore Bikel & Alberto Mizrahi
005. OUR SONG
Children Of Agape Choir
006. WE ARE TOGETHER
Tony DeMarco
007. THE SLIGO INDIANS
Damien Dempsey
008. THE ROCKY ROAD
Toumani Diabate
009. THE MANDE VARIATIONS
Etran Finatawa
010. DESERT CROSSROADS
Lenny Gomulka And Various Artists
POLISH VILLAGE CHRISTMAS
VOLUME II
011.
Cheng Gong-Liang
012. GUQIN
Hanggai
013. INTRODUCING HANGGAI
The HiBs
014. 40 ACRE NOTCH
The High Kings
015. THE HIGH KINGS
Gong In-Lei, Qian Zhen-Rong & Ke
Jun
016. KUNQU OPERA
Ren Jie
017. KONGHOU YIN
Ren Jie
NIGHT MOORING BY THE MAPLE
BRIDGE
018.
Kalinka
019. ANASTASIA: RUSSIAN GOLD
Kitka & Tzvetanka Varimezova
SANCTUARY: A CATHEDRAL
CONCERT
020.
La India Canela
MERENGUE TÍPICO FROM THE
DOMINICAN REPUBLIC
021.
Ladysmith Black Mambazo
ILEMBE: HONORING SHAKA
ZULU
022.
Yangjin Lamu
023. DHARMA FLOWER
Makit Dolan Muqam Troupe
024. THE UYGHUR MUQAM
Shahram Nazeri & Farrokhzad
Layegh
025. THE BOOK OF AUSTERITY
Pt. Vijay Raghav Rao
026. MASTERPIECES: AFFECTION
Pt. Vijay Raghav Rao
MASTERPIECES:
CONTEMPLATION
027.
Orlando "Puntilla" Rios Y El
Conjunto Todo Rumbero
A TRIBUTE TO GONZALO
ASENCIO, "TIO TOM"
028.
Aruna Sairam
029. DIVINE INSPIRATION
Lakshmi Shankar
030. DANCING IN THE LIGHT
Shujaat Husain Khan, Katayoun
Goudarzi, Imamyar Hasanov,
Abhiman Kaushal
031. SHAMS
The UCalgary String Quartet
FAR BEHIND I LEFT MY
COUNTRY - KLEZMER AND EAST
EUROPEAN FOLK MUSIC
032.
Various Artists
¡AYOMBE! THE HEART OF
COLOMBIA'S MÚSICA
VALLENATA
033.
Various Artists
CARNIVAL IN TRINIDAD:
CALYPSONIANS, STEEL PANS
AND BLUE DEVILS
034.
Various Artists
CHINESE VIRTUOSO
INSTRUMENTAL MUSIC
035.
Aishwarya Venkataraman & Vellore
Ramabhadran
036. BLISS
(End of Category)
© The Recording Academy 2008 - all rights reserved 51st GRAMMY Entry List
Field 16 - World Music
Category 75 - Best Contemporary World Music Album
Page 2 of 3
Category 75
Best Contemporary World Music
Album
Vocal or Instrumental.
Justin Adams & Juldeh Camara
001. SOUL SCIENCE
Azam Ali, Keyavash Nourai &
Shahrokh Yadegari
002. GREEN MEMORIES
Andy
003. AIRPORT
Natacha Atlas & The Mazeeka
Ensemble
004. ANA HINA
Issa Bagayogo
005. MALI KOURA
Bajofondo
006. MARDULCE
Liliana Barrios
007. TROILEANA
Richard Bona
008. BONA MAKES YOU SWEAT
Bonsai Garden Orchestra
009. TAKE ONE
Michael Brook And Djivan
Gasparyan
010. PENUMBRA
Brothers Of The Baladi
011. JUST DO WHAT'S RIGHT
Vinicius Cantuaria
012. CYMBALS
Capercaillie
013. ROSES AND TEARS
Sidiki Conde
014. SIDIKI
Dominique Cravic Et Les Primitifs
Du Futur
015. TRIBAL MUSETTE
Dengue Fever
016. VENUS ON EARTH
Sa Dingding
017. ALIVE
Lila Downs
018. SHAKE AWAY
Dreamscape
019. SPIRIT MAIDEN
Simon Emmerson And Various
Artists
020. THE IMAGINED VILLAGE
Ersatz Musika
021. VOICE LETTER
Gilberto Gil
022. BANDA LARGA CORDEL
Global Noize
023. GLOBAL NOIZE
Niel Golden
024. IT'S A JOURNEY
The Greek Company
025. IN GOOD COMPANY
Mickey Hart, Zakir Hussain, Sikiru
Adepoju & Giovanni Hidalgo
026. GLOBAL DRUM PROJECT
Royal Hartigan
027. ANCESTORS
Amos Hoffman
028. EVOLUTION
Toninho Horta
029. TO JOBIM WITH LOVE
Markus James
030. SNAKESKIN VIOLIN
Piper Johnny
031. PIPES FOR THE PEOPLE
Niladri Kumar
032. ZITAR
Benjamin Lapidus
033. HERENCIA JUDÍA
Latino
034. SEM NOCAO
Ljova And The Kontraband
035. MNEMOSYNE
Rudresh Mahanthappa
036. KINSMEN
Mahsa & Marjan Vahdat
SONGS FROM A PERSIAN
GARDEN
037.
Marcela Mangabeira
038. SIMPLES
Lata Mangeshkar
039. BADAL
Rafael Manríquez And Friends
¡QUE VIVA EL CANTO! SONGS OF
CHILE
040.
Boban i Marko Markovic Orkestar
041. GO MARKO GO!
Mayte Martín - Katia & Marielle
Labèque
042. DE FUEGO Y DE AGUA
Bina & Pranav Mehta
043. COSMIC DAWN
Bina & Pranav Mehta
044. MOONLIT TAJ
Ana Moura
045. PARA ALÉM DA SAUDADE
NAID
046. VARANASI
Nation Beat
047. LEGENDS OF THE PREACHER
Francisco Pancho Navarro
048. SWEET GUITAR
Sevara Nazarkhan
049. SEN
El Hadj N'Diaye
050. GEEJ
Youssou N'Dour
051. ROKKU MI ROKKA
Niyaz
052. NINE HEAVENS
Neco Novellas
053. NEW DAWN/KU KHATA
Orchestra Baobab
054. MADE IN DAKAR
Perú Negro
055. ZAMBA MALATÓ
Lucía Pulido
056. WANING MOON
Luisito Quintero
PERCUSSION MADDNESS
REVISITED
057.
Rajery
058. SOFERA
Waltraud Rennebaum & Ensemble
Shoshan
MA’A LOT: THE SONGS OF
ASCENT
059.
© The Recording Academy 2008 - all rights reserved 51st GRAMMY Entry List
(Continue Next Page)
Field 16 - World Music
Category 75 - Best Contemporary World Music Album
Page 3 of 3
Cheb I Sabbah
060. DEVOTION
Jovino Santos Neto
061. ALMA DO NORDESTE
Jamshied Sharifi
062. ONE
U. Shrinivas
063. SAMJANITHA
Beata Söderberg & Justango
064. BAILATA
Sonantes
065. SONANTES
Omar Sosa
066. AFREECANOS
Soweto Gospel Choir
LIVE AT THE NELSON MANDELA
THEATER
067.
Leni Stern
068. AFRICA
Jayme Stone & Mansa Sissoko
069. AFRICA TO APPALACHIA
Jef Stott
070. SARACEN
Jim Stubblefield
071. GUITARRA EXOTICA
Tcheka
072. LONJI
Andrea Tierra
073. MELODÍA VERDE
Toumast
074. ISHUMAR
Trio Garufa
075. LA SEGUNDA TRADICION
Altan Uul
076. ECHOES OF EIGHT CENTURIES
Various Artists
IN THE NAME OF LOVE: AFRICA
CELEBRATES U2
077.
Vayo
TANGOS CLASICOS Y TANGOS
NUEVOS
078.
Elisa Vellia
079. AHNARIA
Beto Villares
080. BETO VILLARES
Manish Vyas
081. PRASAD
Watcha Clan
082. DIASPORA HI-FI
Savina Yannatou & Primavera en
Salonico
083. SONGS OF AN OTHER
Dan Zanes And Friends
084. ¡NUEVA YORK!
Pablo Ziegler & Quique Sinesi
085. BUENOS AIRES REPORT
(End of Category)
© The Recording Academy 2008 - all rights reserved 51st GRAMMY Entry List

۱۳۸۷ مهر ۱۹, جمعه

نا گفته‌هايي درباره‌ي گروه آوا


( گفت و گو با سعيد فرج پوري به نمايندگي از طرف گروه آوا)


جناب فرج پوري با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت شما ، لطفا کمي درباره‌ي آخرين اجراي خود با گروه آوا براي ما صحبت کنيد؟

در اين تور ما دوازده کنسرت در کانادا و آمريکا اجرا کرديم. که از نظر من برنامه‌هاي موفقي به حساب مي‌آيند و از نکات مهم مي‌توان به درجه يک بودن سالن‌هاي اجرا اشاره کرد .

چه دستگاهايي را نواختيد؟

ماهور – افشاري – شور در واقع قطعات کنسرت تهران، اما تغيراتي کوچک در آوازها ايجاد کرديم.

ترکيب اعضاء گروه چگونه بود؟ آيا اعضاء گروه تغيير کرده بودند؟


آقاي رضايي نيا نوازندگي دف ، آقاي همايون شجريان تنبک و آواز ، آقاي درخشاني نوازندگي تار ، و به جاي آقاي محمد فيروزي، آقاي حسين بهروزي نيا نوازندگي بربت را بر عهده گرفتند و من هم نوازندگي کمانچه را عهده دار بودم.

به چه دليل آقاي فيروزي شما را همراهي نکردند و آقاي بهروزي نيا را جايگزين کرديد؟

براي آقاي فيروزي مشکلاتي پيش آمد و ما هم از آقاي بهروزي نيا دعوت به کارکرديم.

مديريت تور به عهده‌ي چه کسي بود؟

در واقع اين برنامه‌ها را آقاي بهروزي نيا تدارک ديدند و مديرت برنامه‌ها به عهده‌ي ايشان بود.
نکته‌ي مهمي که در اين کنسرت‌ها وجود داشت خواندن آقاي شجريان بود ، ايشان چند روز بعد از عملي که داشتند راهي اين سفر شدند و به خوبي از پس اين اجراها بر آمدند ، بعضي از سفر‌ها خيلي سخت بود چون دو کنسرت پشت سر هم قرار مي‌گرفت و ما مجبور بوديم سفرهاي طولاني را سپري کنيم با توجه به خستگي مفرط و دوران نقاهت بيماري آقاي شجريان کنسرت دادن و سفر کردن، هر دو کار سختي به شمار مي‌آمد.

شنونده‌ها بيشتر ايراني بودند يا غربي؟ و به طور کل استقبال غربي ‌ها از موسيقي ما چگونه‌است؟


در بعضي از شهر‌ها که برگزار کننده‌ي کنسرت ها امريکايي يا کانادايي هستند شنونده‌ي غربي ما بيشتر است و در بعضي شهر‌هاي ديگر که برگزار کننده‌هاي کنسرت‌ مراکز فرهنگي ايراني‌ها هستند بيشتر مخاطبان ما ايراني اند. مثلا در شهر لس‌آنجلس بيشتر شنونده‌هاي ما ايراني بودند ولي بر عکس در نيويورک شنونده‌هاي ما اکثرا آمريکايي بودند.

برخورد‌موزيسين‌هاي آمريکايي با موسيقي ما به چه شکل است؟
خيلي علاقه نشان مي‌دهند ، خيلي از موزيسين‌هاي آن‌ها دوست دارند کارهاي تلفيقي با موسيقي ايراني انجام دهند. و در کل توجه موسيقي شرق بيشتر شده.

با تشکر از وقتي که در اختيار گذاشتيد و با آرزوي توفيق روز افزون براي شما





۱۳۸۷ مهر ۳, چهارشنبه

برای عرض تسلیت به هنرمند فرهیخته کیوان میر هادی



هنرمند فرهیخته جناب آقای میر هادی:

جامعه ی موسیقیدانان معاصر ایران و کار گروه موسیقی کمیته ی ملی ایکوم ایران همچنین اعضای ارکستر ملل در گذشت پدر بزرگوارتان را تسلیت عرض نموده و شادی روح آن مرحوم را از درگاه ایزد منان مسئلت می نمایند.


۱۳۸۷ مهر ۱, دوشنبه

بهروزی نیا: امکانات بربت به دلیل داشتن دسته بلندتر از عود، بیشتر است ( قسمت سوم مصاحبه با حسين بهروزي نيا )

در نهایت باید مد نظر داشت که موسیقی پیست اتومبیل رانی یا میدان اسب دوانی نیست که فقط سرعت در نواختن مهم باشد.
اگر یک نوازنده وارد استودیو شد و آهنگ ساز قطعه ای با متر بالا جلوی او گذاشت و گفت بنواز تکلیف نوازنده ای که به سرعت در نوازندگی اش اهمیت نداده چیست؟
یک موقع هست شما با پیانو باید یک قطعه را اجرا کنید یک موقع با تار یا سه تار یا نی. باید توانایی و نوع صدا دهی ساز را هم در نظر داشت ولی معتقد هستم نوازنده تا جایی که امکان دارد و تا جایی که سازش به او اجازه می‌دهد باید تکنیک خود را بالا ببرد و از عهده ی نوازندگی قطعات سخت بر بیاید.
نوع تمرینات روزانه یک بربت نواز چگونه باید باشد؟
اول باید دید یک هنرجو در چه مرحله ای از نوازندگی قرار دارد.
مثلا مرحله متوسطه رو به عالی، فردی که شغلش و کل زندگی اش موسیقی است؟
مقدار زیادی به روش تدریس معلم آن هنرجو بستگی دارد. در عین حال پیشنهاد من این است اگر هنرجویان قرار است که تمرین روزانه شان را داشته باشند، برای شروع اول با سرعت کم دست خود را گرم کنند و مضراب راست و چپ بزنند، بعد نوع مضراب ها را تغییر دهند و دو راست یک چپ بنوازند، بعد از این که دست گرم شد شروع به نواختن اتودهای موجود کنند؛ اگر درسی وجود دارد که باید سر کلاس تحویل دهند با سرعت خیلی کم شروع به نواختن آنها کنند و کم کم سرعت را زیاد کنند (البته اگر قطعه، قطعه تکنیکی باشد)
شما که یک حرفه ای هستید چگونه تمرین می‌کنید؟
روند تمرینی شما همین است که فرمودید یا تمرینات شما متفاوت است؟
در حال حاضر تمرینات من با تمرینات 30 سال قبلم فرق کرده است، آن زمان حداقل تمرین من روزی 8 ساعت بود. الان مدت تمریناتم کم شده و گاها شده که اصلا 3 روز تمرین نکرده ام اما روز چهارم 5 ساعت تمرین می‌کنم. ولی اکثرا که می‌خواهم شروع به نواختن کنم، با گرم کردن دست راست با مضراب های مختلف شروع به نواختن می‌کنم.
برای بربت سیم خاصی وجود ندارد و نوازندگان این ساز مجبور هستند از سیم عود استفاده کنند چون دسته بربت بلند تر از عود است برای سیم های بم سیم کم می‌آید چه کار باید کرد؟
شما سیم خاصی را برای این ساز پیشنهاد می‌کنید که هم خوش صدا باشد و هم متعادل؟
بینید، روی هر سازی یک نوع سیم خوب جواب می‌دهد. باید سیم های مختلف را امتحان کرد تا به صدای مطلوب رسید، در عین حال روش سیم اندازی بربت با روش سیم اندازی عود متفاوت است. اگر روشی که آقای قنبری مهر استفاده می‌کنند، استفاده کنید سیم برای سیم های بم ساز کم نمی‌آید.
بربت نوازان و حتی عود نوازان ایران، اکثرا مضراب های شان را از قوطی های مختلف پلاستیکی می‌برند و استفاده می‌کنند آیا این کار صحیح است؟
این روزها در مغازه های ساز فروشی، مضراب های خاصی را برای این ساز می‌فروشند ولی من خودم هیچ وقت از این مضراب ها استفاده نکرده ام و همیشه از مواد پلاستیکی که فکر می‌کنم مناسب است و انعطاف لازم را دارد استفاده می کنم.
در فکر هستید که شورایی مخصوص ساز بربت تشکیل دهید؟
اتفاقا این یکی از پیشنهادات من است به هر سازمانی که مسئولیت سر و سامان دادن به اوضاع موسیقی کشور را دارد (که فکر کنم خانه موسیقی عهده دار این مسئله است)، بیایند افراد مختلف را دعوت کنند و این مسئله آموزش این ساز در ایران و این که کدام ساز ایرانی است، عود یا بربت را مورد پژوهش و آسیب شناسی قرار دهند و هر کدام که ایرانی است آن را مورد آموزش قرار دهند و یک متد خاص برای تدریس انتخاب کنند.
مرحله عالی بربت نوازی چیست و آیا با مرحله ی عالی عود نوازی فرق دارد یا نه؟
عود نوازی در ایران خیلی جوان است، تا 30-40 سال پیش عود نوازی در ایران در سطح خیلی پایین رایج بوده، با این شرایط در حال حاضر نمی‌توانیم یک معیار قرار دهیم و بگوییم از این جا به بعد را می‌توان مرحله عالی عود نوازی یا بربت نوازی بنامیم. به طور مشخص یک نوازنده وقتی به یک مرحله اجرایی خاص رسید به این نتیجه می‌رسد که من دوره مقدماتی نوازندگی را طی کرده ام و حالا باید درجات بالاتر را طی کنم و فرقی که می توانیم بین بربت نوازی و عود نوازی داشته باشیم این است که بربت نوازی از امکانات اجرایی بالاتری برخوردار است و این به خاطر دسته بلند این ساز است.
شاگردهای خارجی شما موسیقی ما را کاملا درک می‌کنند؟ با ردیف ما ارتباط برقرار می کنند یا خیر؟
من شاگرد غیر ایرانی زیاد داشتم یک استاد گیتار نواز کانادایی پیش من برای فرا گرفتن عود می آید و در حال گذراندن ردیف ها است و این قدر حسش به ما نزدیک است که اگر صدای ضبط شده ی ساز ایشان را بشنوید حس می‌کنید که یک ایرانی در حال نواختن است. یک پسر 20 ساله یکی از هنرجویان من است که مادرش ایرانی است و پدرشان کانادایی و حتی فارسی هم به سختی صحبت می‌کند، تمام ردیف را نواخته، تمام قطعات ضربی، رنگ ها و پیش در آمد ها را نواخته! به جرات می‌توانم بگویم مطالبی که ایشان از این ساز می‌داند هنرجویانی که در ایران این ساز را می‌نوازند در حد ایشان نیستند.
اوضاع موسیقی ایران را چگونه می بینید؟
موسیقی ایران در سال های اخیر متحول شده و علمی تر شده است و رو به جلو در حال حرکت است. با توجه به سفر هایی که موسیقیدانان ایرانی برای اجرای کنسرت به خارج از کشور پیدا کردند، دیدگاهشان وسیع تر شده. همان طور که زندگی روزمره مردم سرعت پیدا کرده به سرعت موسیقی هم افزوده شده. موسیقیدانان از ریتم های مختلف استفاده می‌کنند و کلا آینده خوبی در انتظار موسیقی ایران است.

بهروزی نیا: استیل نوازندگی اعراب با نوازندگی ما تفاوت دارد ( قسمت دوم مصاحبه با حسين بهروزي نيا )

در بربت نوازی نوازنده بیشترین در گیری را با مچ خود دارد، بعد از چند دقیقه تمرین مچ دچار انقباض می‌شود و حرکت آن کند، در نتیجه مثلا هنگام نواختن ریز مچ روی سیمها خوب حرکت نمی‌کند و مضراب های چپ و راست زلال شنیده نمی‌شوند، آیا شما به عنوان نوازنده بربت و مدرس این ساز راه حلی برای این مشکلات پیدا کرده اید؟
این مشکل به شیوه ی گرفتن مضراب بر می‌گردد، در دنیا شیوه های مختلفی را برای گرفتن مضراب عود به کار می‌برند و چون در ایران عود هم استفاده می‌شود نا خودآگاه از گرفتن مضراب دیگر کشور ها هم تاثیر گرفته ایم. اتفاقا هنرجویانی که در همین کلاس های آموزشی من شرکت می‌کنند، همه نوازندگان خوبی هستند ولی غریب به اتفاق با مشکل گرفتن مضراب و حتی گرفتن ساز، دست و پنجه نرم می‌کنند. اگر یک نوازنده یک شیوه اشتباه را بیاموزد بعد ها به سختی می‌تواند این اشتباه را کنار بگذارد و شیوه ی جدید را جای گزین آن کند. در رابطه با مچ درد که شما فرمودید، ما در نواختن عود و بربت (بر خلاف سازی مثل تار که مچ باید صاف باشد و مضراب زده شود و در واقع روی دست باید صاف باشد) مچ را کمی خم می‌کنیم. بعضی ها نمی دادند این خم کردن مچ تا چه حد باید باشد و بیش از حد مچ خود را خم می‌کنند این خم اضافه باعث می‌شود که مچ دست تحت فشار قرار گیرد و تمام اعصاب دست تحت فشار باشد و بعد از چند دقیقه ساز زدن نوازنده را خسته می کند. همین طور در گرفتن دست چپ اگر آرنج در پهلو قرار بگیرد یا بالا باشد یا پایین باشد ایجاد خستگی و درد خواهد کرد.
استفاده از انگشت چهارم در ساز بربت کمتر از انگشتان اول و دوم و سوم است چرا؟
در سبک عربی انگشت چهارم را خیلی زیاد استفاده می‌کنند، همچنین از سه انگشت دیگر و این به خاطر نوع ملودی هایی است که آن ها می‌نوازند، به خاطر ربع پرده های متعددی است که در موسیقی آن ها مورد استفاده است. اتفاقا اشتباهی که یکی دو نفر از نوازندگان جوان ما در ایران انجام می‌دهند همین است، چون عرب ها تکنیک بالایی دارند در نتیجه آن ها فکر می‌کنند مشکل، مشکل انگشت گذاریست و آن ها هم مانند عرب ها شروع به انگشت گذاری می‌کنند، این کار کاملا اشتباه است چون نوع ملودی هایی که ما در موسیقی ایرانی استفاده می‌کنیم ایجاب می‌کند که مثلا برای نواختن نت، از انگشت اول استفاده کنیم. شیوه ای که آقای نریمان استفاده می‌کنند و نوع ملودی هایی که ایشان می‌نوازند کمتر با انگشت چهارم سر و کار دارند و اشکالی هم در این کار نیست؛ معتقد هستم که استفاده از انگشت گذاری ها بر می‌گردد به آن نوع ملودی که می‌نوازید، حالا اگر ملودی عرب می‌نوازید استفاده از انگشت چهارم الزامیست. خود من در خیلی از موارد جاهایی که احتیاج به انگشت چهارم داشته باشم از آن استفاده می کنم.
پس استفاده از انگشت چهارم لطمه ای به نوازندگی این ساز نمی‌زند؟
خیر، در تمام دنیا نوازنده باید قابلیت استفاده از تمام انگشتان را داشته باشد.
نت نویسی برای ساز بربت چقدر با نت نویسی برای سازی مثل تار یا سه تار تفاوت می‌کند؟
نت نویسی همان نت نویسی ساز تار است البته نوشتن نت برای سازی مثل عود یا بربت باید با کلید فا خط چهارم نوشته شود چون محدوده صوتی این ساز بم است ولی از آن جایی که تمام سازهای ایرانی را با کلید سل می‌نویسند ما هم نت این را ساز را با کلید سل می‌نویسیم. البته این ساز چون هنوز شخصیتی نا شناخته دارد اکثر نوازندگان تار، همان تکنیک تار را سعی می‌کنند بر روی بربت هم پیاده کنند که این کار صحیح نیست در واقع با این کار نوازنده تار می آید و شخصیت تار را با صدای بم بربت به اجرا در می آورد. از نوازندگان جوان بربت خواهشمندم که شخصیت این ساز را پیدا کنند.
نوازنده بربت چگونه یک قطعه اجرایی را که ممکن است از نظر تکنیک در سطح بالایی باشد به سرعت برساند؟
در نواختن یک قطعه دو مورد وجود دارد: 1) یک موقع است که نوازنده قطعه را با سرعت اجرا می‌کند، شما باید همان جا از آن نوازنده بخواهید که همان قطعه را با همان سرعت تندی که می‌نوازد به همان تمیزی با سرعت کند هم اجرا کند.شما وقتی با سرعت زیاد ساز می‌نوازید در همان سرعت بالا امکان دارد نت هایی که خیلی سریع هستند خورده شوند و خودتان هم متوجه نشوید و در مجموع فقط یک حجم صدایی از یک پاساژ به گوش رسد. معتقد هستم نوازنده ای از لحاظ تکنیکی موفق است که نواختن قطعه را از سرعت کم شروع کرده باشد و به تدریج سرعت قطعه را بالا برد. 2) مدت تمرین و دقت لازم در تمرین خیلی ارزش مند است. کافیست شما یک میزان را که چند نت سریع در آن وجود دارد، با سرعت خیلی آهسته اجرا کنید و این گونه نت ها را پیش هم بچینید، بعد یک درجه آن را تند تر کنید و همین طور به ترتیب و آهسته آهسته سرعت را بالا ببرید.
این به تدریج که فرمودید یعنی چقدر؟ 1 ماه – 2 ماه – 6 ماه – 1 سال؟
به سال و ماه بستگی ندارد
.مترونم برای این تمرین مناسب است؟
بدون مترونم این تمرین را انجام دهید بهتر است، برای این که خود مترونم ذهن شما را درگیر می‌کند که آیا توانسته اید با آن بنوازید یا نه؟ مترونم برای مرحله حرفه ای این تمرین مناسب است.

بهروزی نیا: عودهايم را فروختم تا بربت بزنم

همیشه وقتی اسم ساز بربت را می‌شنویم نا خود آگاه به یاد حسین بهروزی نیا و فعالیت هایش در زمینه نوازندگی این ساز، نوازنده ای که عود می‌نواخت اما پس از قرن ها نزدیک به دو دهه است که این ساز (بربت) را با کمک استاد قنبری مهر دوباره به موسیقی ایران هدیه نمود. گفتوگوی ما بیشتر به جزئیات نوازندگی این ساز مربوط می‌شود، چون معتقد هستم تکنیک نواختن بربت از عود متمایز است و بربت نواز باید تکنیک خاص خود این ساز را بر روی آن پیاده کند. متاسفانه باب شده که تار نوازان با تکنیک تار، عود می‌نوازند و عود نوازان با تکنیک عود شروع به نواختن بربت می‌کنند و این روند کاری به جز سر خوردگی و در جا زدن برای این ساز هیچ چیز دیگری در بر نخواهد داشت.
اولین سوال را این گونه مطرح می‌کنم که اصلا از کجا با این ساز آشنا شدید؟
سال ها پیش عود نریمانی داشتم که دچار اشکال شد و احتیاج به تعمیر داشت، ساز را نزد استاد قنبری مهر بردم در حین این که ایشان ساز را بازدید می‌کردند تا متوجه عیب آن شوند من هم نگاهی به کارگاه انداختم و دیدم عودی با کاسه کوچکتر در کنج کارگاه گذاشته شده. از ایشان پرسیدم چرا کاسه ی این عود این قدر کوچک است؟ ایشان فرمودند این عود نیست و بربت است سازی که در قدیم از آن استفاده می‌شده.کمی با آن ساز، زدم و از صدایش خوشم آمد. گفتم می توانم از این ساز داشته باشم؟ و ایشان گفتند خیر این ساز برای موزه ساخته شده. چندی بعد یک سی دی از کارهای خودم را به ایشان هدیه دادم، استاد قنبری مهر این کار را شنیدند و روزی من را به کارگاه دعوت کردند و گفتند این ساز را ببر من و شما مسیرمان یکی است من در ساخت و احیای این ساز نقش دارم و شما در احیای نوازندگی این ساز. مدتی با این ساز کار کردم تا دستم به آن عادت کند، این موضوع مصادف شد با یکی از کنسرت های من در خارج از کشور؛ به استاد قنبری مهر گفتم این کنسرت را با این ساز می‌خواهم بنوازم ایشان گفتند، هنوز دستت روی این ساز روان نیست و برای این که مطمئن باشی یک عود هم همراه خود ببر. دلم به این کار راضی نشد و گفتم من باید فقط با بربت بنوازم و در آن سفر عود همراه نبردم و به جای عود بربت نواختم و به مشکل خاصی بر نخوردم و اتفاقا مورد استقبال هم قرار گرفت. من چند عود درجه یک داشتم آنها را حتی زیر قیمت فروختم که دوباره وسوسه نشوم و عود بنوازم.
یکی از مشکلاتی که یک بربت نواز همیشه با آن روبرو است، نداشتن ردیف مدون برای این ساز است (که البته عود هم دچار این مشکل است) آیا شما سعی کرده اید ردیف مدونی برای بربت بنویسید؟
من سال هاست که روی ردیف میرزا عبدالله کار می‌کنم و حتی مقدار زیادی از آن هم به صورت دست نویس آماده شده که هم برای نوازندگان عود قابل استفاده است و هم برای نوازندگان بربت. فکر میکنم دو سال دیگر این ردیف آماده انتشار باشد.
تا به حال به این موضوع اندیشیده اید که برای این ساز یک آنسامبل خاص تشکیل دهید و یک رپرتوار خاص برای این آنسامبل بنویسید که قابلیت اجرای کنسرت در سطح حرفه ای را داشته باشد؟
بله، اتفاقا چندی پیش با چند نوازنده جوان بربت که ساکن ایران هستند در این باره صحبت کرده ام که با هم همکاری کنیم و یک گروه بربت نوازان راه اندازی کنیم.
مطلع هستم در سفر کوتاه تان به ایران در تابستان امسال کلاس آموزشی هم تشکیل داده اید لطفا کمی در این باره برای ما بگویید؟
من در کانادا زندگی می کنم و هر چند وقت یک بار تلفن هایی به من می‌شود یا امیل هایی دریافت می‌کنم که نوازندگان این ساز دوست دارند در کلاس های آموزشی من شرکت کنند. اغلب نمی دانند که من در ایران زندگی نمی‌کنم و به آنها وعده می‌دهم وقتی به ایران آمدم کلاس هایی برای آن ها تشکیل دهم متاسفانه در دو سال گذشته که به ایران آمدم فرصت این کار را پیدا نکردم اما این بار تصمیم گرفتم برای علاقه مندانی که مایل هستند در این کلاس ها شرکت کنند، هفته ای یک جلسه در تهران کلاس داشته باشم. این کلاس شما در چه مقطعی برگزار می گردد؟
برای نوازندگانی که چند سال ساز نواخته اند.
یکی از مشکلاتی که ما هم مانند همه نوازندگان جهان با آن روبرو هستیم و دست و پنجه نرم می‌کنیم، مشکلات فیزیکی هنگام نواختن است. در تمام دنیا برای این مشکل تدبیری اندیشیده اند و روش های درمانی خاصی را در پیش گرفته اند حتی از همان روز های اول که هنر جو وارد کلاس موسیقی می‌شود آموزش هایی به آن داده می‌شود که دچار عارضه هایی مانند کمر درد، گردن درد، افتادگی شانه، مچ درد و ... نشود می بینیم که حتی یهودی منوهین از تمرینات یوگا بهره گرفته است ولی در ایران متاسفانه هیچ گاه به این مسئله اهمیت داده نشده.

۱۳۸۷ مرداد ۲۶, شنبه

گفت وگو با سعيد فرج پوري نوازنده و آهنگساز گروه دستان



باربد اعلايي


سعيد فرج پوري تنها عضو گروه دستان است که در ايران زندگي مي کند. اين نوازنده کمانچه را جزء کساني محسوب مي کنند که به دنبال کارکرد و رنگ صوتي متفاوتي از ساز کمانچه در ارکسترهاي موسيقي سنتي بودند که البته انتقادهايي را هم براي آنها به همراه داشت. به بهانه کنسرت پيش روي گروه دستان با همايون شجريان در تالار بزرگ کشور به گفت وگو نشستيم؛ کنسرتي که قرار است در بخش دوم آن ساخته هاي فرج پوري اجرا شود.---- مدتي است ما رنگ جديدي از ساز کمانچه را مي شنويم و اين مساله يي است که به شما، آقاي کامکار، آقاي کلهر و چند نفر ديگر نسبت داده مي شود. اگر ممکن است راجع به ويژگي هاي آن و سرمنشاء اين رنگ و تفاوتش با کمانچه نوازي سنتي توضيح دهيد؛ اينکه اساساً چه مساله يي باعث شد چند نوازنده و آهنگساز به سمت آن حرکت کنند؟


من در مورد اين قضيه تنها در مورد خودم صحبت مي کنم و ممکن است دوستان نظر ديگري داشته باشند، اما هيچ وقت براي اين مورد برنامه يي نداشتيم و بر فرض من نگفتم که قرار است چنين کاري بکنم. در جريان کار عملي به اين نتيجه رسيدم و فکر مي کنم درباره ديگر دوستان هم به همين شکل باشد که در طول کار به قول معروف چنين انگيزه يي برايشان به وجود آمده است. اين نگرش و چيزي که در مورد آن صحبت مي شود و در حال حاضر هم کاملاً جا افتاده مربوط به سال 60 به بعد مي شود. مي توان گفت از همان موقع که ما به کانون چاووش رفتيم و عضو چاووش شديم اين مساله براي ما وجود داشت. در همان زمان که کارگروهي مي کرديم، در گروه شيدا و عارف، زياد به کمانچه توجهي نمي شد و به نوازنده و اين ساز مسووليت چنداني داده نمي شد؛ اينکه مثلاً در نظر بگيرند که کمانچه مي تواند اين قطعه را بزند، يک کار گروهي خوب انجام دهد يا يک سوليست خوب باشد. ما هم عشق زيادي داشتيم تا اين ساز را از حالتي که داشت و نگرشي که نسبت به آن بود و به عنوان يک سازي شناخته مي شد که تنها ناله مي کند، دربياوريم. در رشته هاي ديگر مثل تار، سنتور، سه تار و تنبک از نظر تحرک ساز و بيان آن تنوع بيشتري وجود دارد. يک ساز بايد گوياي همه حالت هاي زندگي انسان باشد و بنابراين يک ساز نمي تواند همه اش ناله کند و بالاخره در جايي بايد شور و حالي هم داشته باشد. در جايي هم ممکن است غم يا لحن عاشقانه داشته باشد. معمولاً روي ساز کمانچه اين حساب ها باز نمي شد و همين شايد براي خود من انگيزه يي بود. حتي آقاي کامکار هم که آن زمان در چاووش بودند چنين انگيزه يي داشتند. ما از اين مساله و از اين نحوه برخورد راضي نبوديم. هرچند آن موقع تجربه الان را هم نداشتيم و از نظر اجرايي به توانايي هاي فعلي مان نرسيده بوديم اما هميشه چنين احساسي وجود داشت و همين باعث شد روي اين مورد بيشتر کار کنيم. در همان موقع در جلساتي که من، آقاي کامکار، آقاي شکارچي و آقاي منتظري داشتيم و با هم ساز مي زديم به اين فکر مي کرديم که اين ساز را به جايي برسانيم که بتواند خودش را نشان دهد و جايگاه خودش را داشته باشد. در کتاب سرگذشت موسيقي خالقي نوشته شده که حسين خان اسماعيل زاده همتاي ميرزا حسين قلي که نوازنده قîدري در تار بوده، کمانچه مي زده است. اما از آن زمان به بعد هر چه جلوتر آمديم کمانچه رو به ضعف رفت و حضور آن کمرنگ تر شد. به نظر من دليلش آمدن ويولن به ايران بود که در اواخر قاجار اتفاق افتاد و به هر ترتيب به دليل شکل ظاهري، تبليغي که پشت آن بود و تجددطلبي و کشش همه به موسيقي غربي جايگزين کمانچه شد. استادان بزرگي مثل استاد ابوالحسن خان صبا، استاد حسين ياحقي و... همه به سمت ويولن کشيده شدند. حسين خان اسماعيل زاده با کمانچه به آنها درس مي داد و آنها آن را با ويولن اجرا مي کردند. اگر استاد صبا کمانچه مي زد مطمئن باشيد که کمانچه ما مشکلاتي را که با آن مواجه بوديم، نداشت. مورد ديگري هم هست که در پيشرفت تاثير دارد و آن بحث رقابت است. موقعي که آقاي بهاري يک تنه کمانچه مي زد شخص ديگري نبود که اين ساز را بزند. ايشان فقط يک رنگ و حس و حال ساز خودش را که بسيار زيبا هم بود، نشان مي داد اما شما اگر به اين فکر کنيد که تعداد استادان در آن زمان بيشتر بود مسلماً به اين نتيجه مي رسيد که به پيشرفت اين ساز کمک زيادي مي شد. آقاي بهاري بيشترين خدمتي که به ساز کمانچه کرد اين بود که آن را از فراموشي نجات داد و در واقع اگر او نبود کسي ديگر کمانچه نمي زد.


- انتقادي که در اين چند سال به ساز کمانچه و اين صداي جديد وارد مي شود اين است که اين ساز ديگر کمانچه نيست و ويولن است. آيا شما هم چنين انتقادي را در مورد اين رنگ صداي جديد قبول داريد؟


بايد داشته هايمان را در 40 سال پيش با داشته هايمان در زمان حاضر مقايسه کنيم. ويولني که آقاي صبا مي زند به نظر من کمانچه است. ايشان با توجه به اينکه شاگرد آقاي حسين خان اسماعيل زاده است، با ويولن کمانچه زده است. بعدها خيلي ها آمدند که ويولن زدند و آن بحث ديگري است اما آقاي صبا تمام قطعاتي که نوشته و کوک هايي که استفاده کرده دقيقاً براي ساز کمانچه است. دوستاني که در مورد کمانچه نظر مي دهند و به خاطر سليقه يا زيبايي شناسي شان چيز ديگري را مي پسندند، نبايد چنين مساله يي را مطرح کنند. آنها مي توانند بگويند ما از اين رنگ صوتي خوش مان نمي آيد اما نبايد اين ساز را به ويولن بچسبانند و بگويند اينکه ويولن است.


- يعني شما معتقديد اين طور نيست؟


دقيقاً. اين اشتباه است که بگوييم اين ويولن است. اگر بياييم ساز حسين خان اسماعيل زاده را با سازي که آقاي بهاري زده است، مقايسه کنيم بايد به خاطر نوع آرشه کشي و تحرک ساز آقاي اسماعيل زاده او را هم ويولنيست بدانيم. اين مشکل به اين دليل پيش مي آيد که ما شناختي از صداي واقعي کمانچه نداريم. اگر شما ساز آقاي بهاري را با ساز آقاي اسماعيل زاده يا باقرخان مقايسه کنيد، خواهيد ديد اصلاً مثل هم نيستند. هم رنگ شان با هم تفاوت دارد و هم صدايشان. اما ما معيار را يک ساز قرار مي دهيم و مي گوييم اگر مثل اين باشد کمانچه است و اگر غير از اين باشد ويولن است. يا حتي گفته مي شود اگر کمانچه را فالش نزنيد و شفاف بزنيد ديگر ويولن است. چنين چيزي به نظر من از پايه غلط است. سازهاي ديگر بايد خيلي خوش صدا و تميز بزنند اما کمانچه اگر فالش نباشد و شفاف باشد و درست زده شود، ويولن محسوب مي شود. به نظرم اين مشکل تاريخي که وجود دارد و دائماً هم در مورد آن نظر داده مي شود به همين پروسه ساز کمانچه و آمدن ويولن به ايران و تداخل اين دو برمي گردد. شايد اگر در کنار آقاي بهاري که من بسيار هم ايشان را قبول دارم، چند نوازنده ديگر هم بودند اين اتفاق پيش نمي آمد. در آن صورت مي شد نظر درست تري داد.

- آيا در تجربه هاي شخصي تان در همان اوايل دهه 60، به سراغ ساز ويولن هم رفتيد و در اين تجربه ها ردپايي از ويولن هم هست؟


اتفاقاً در مطلبي در اين باره نوشتم که عده يي ساز ويولن را مثل پتک بر سر کساني که کمانچه کار مي کنند، مي زنند. هميشه همين طور بوده است، اما الان شرايطي پيش آمده که نسبت به 20 ، 30 سال پيش خيلي بهتر است. در همين شهر تهران اگر بگرديد حداقل 20 نوازنده خوب مي توانيد پيدا کنيد که توانايي لازم را داشته باشند.


اين اقبال به کمانچه دليلش چه بوده و چرا قبلاً اين طور نبود؟


در حال حاضر کلاس هاي من جا ندارند و کلاس هاي شاگردانم هم همين طور. روي اين مساله کار شده و اين مورد که دائماً تکرار مي شود به نظرم خيلي دïگم است. وقتي يکي بتواند زبان دلش را با ساز بيان کند حالا با هر رنگ صوتي، اگر به دل بنشيند و شما خوش تان بيايد و روي مخاطب تاثير بگذارد، مي توان نتيجه گرفت که اين ساز خوب است.-


در کارنامه خود شما دوره يي نبوده که ويولن گوش کنيد يا کار کنيد؟من موسيقي را در 10 سالگي در خدمت زنده ياد حسن کامکار (پدر خانواده کامکارها) با ساز ويولن شروع کردم، اما موقعي که مي خواستم موسيقي ايراني را انتخاب کنم و موسيقي ايراني کار کنم، ديگر ويولن نزدم. کمانچه را دست گرفتم و از 18 سالگي ساز تخصصي ام کمانچه شد. چيزي حدود 10 سال فقط ويولن زدم ولي از وقتي کمانچه دست گرفتم ديگر ويولن نزده ام. اين دو ساز تکنيک شان با هم متفاوت است. به نظر من بهتر اين است که اگر کسي مي خواهد کمانچه را از اول شروع کند اصلاً دست به ويولن نزند. به دليل 10 سالي که من ويولن کار کرده بودم زدن در آغاز خيلي برايم سخت بود. خيلي ها فکر مي کنند کسي که ويولن مي زند، مي تواند کمانچه هم بزند، اما اصلاً چنين چيزي نيست. دست چپ روي کمانچه هم بايد انگشت گذاري کند و هم ساز را بچرخاند اما ما در ويولن چنين چيزي را نداريم و به همين علت خيلي سخت مي توان از ويولن به کمانچه رفت. يک نکته ديگر هم اضافه کنم و آن اينکه موقعي که من و آقاي کامکار کار مي کرديم اصلاً به اين شکل نبود که معلم مشخصي داشته باشيم تا به ما تکنيک ساز درس بدهد. در حال حاضر به هر شاگردي که پيش من مي آيد تمام قلق ها، فوت و فن ها و رموز اين ساز را ياد مي دهم و ديگر لازم نيست تا سال ها خودش بنشيند و تجربه کند، اما در آن موقع اين طور نبود و هيچ کس وجود نداشت که اينها را به ما آموزش بدهد.


- يعني تا مرحله حرفه يي شدن بدون استاد بوديد؟


من ساز کمانچه را خودم دست گرفتم. از سنندج که به تهران آمدم و در کانون چاووش عضو گروه شيدا شدم، موظف بوديم در يکي از دو گروه اين کانون کار کنيم. من در گروه شيدا بودم سرپرست آن آقاي لطفي بود و در آن زمان براي يادگيري و دوره کردن رديف با آقاي لطفي کار مي کرديم. من هم رديف ميرزا عبدالله کار کردم اما معلم مشخصي که تکنيک اين ساز، انگشت گذاري و... را به من آموزش دهد نداشتم و کسي نبود که به ما کمک کند.

- چند وقت پيش صحبتي شد و مقايسه يي انجام شد بين کمانچه نوازان ايراني و آذربايجاني و اين طور نتيجه گرفته شد که آنها خيلي قدرتمندتر و قوي تر هستند. آيا شما هم به اين مساله اعتقاد داريد؟


اين مشکلي که الان در موردش صحبت شد در آذربايجان نبوده و اين طور نيست که به محض اينکه کمانچه از نظر قدرت و سرعت تغيير کند نتيجه بگيرند اين ديگر ويولن است. آنها خوشبختانه اين مشکل را نداشته اند و براي همين سال هاي زيادي است که کمانچه کار مي کنند. بر فرض اگر ما نزديک سه دهه است که روي کمانچه کار مي کنيم آنها حداقل 100 سال است روي اين مساله کار مي کنند. همين طور استادان آنها به دنبال هم آمده اند، به هم وصل شده اند و به سمت جلو حرکت کرده اند. طبيعتاً به نظر من، هم تعداد نوازنده هايشان بيشتر است و هم بيشتر کار کرده اند و زحمت کشيده اند، اما من موافق نيستم که بگوييم آنها جلوترند. اين مسابقه ورزشي نيست که يکي قوي تر باشد و يکي ضعيف تر. علاوه بر اين، نوع موسيقي ما هم با موسيقي آذربايجان فرق مي کند. موسيقي ما خيلي درونگراست و تحرک و حرکتي که در موسيقي آذربايجاني مي بينيد در آن وجود ندارد. هر کدام شان خاصيت و زيبايي هاي خودشان را دارند. با اين حساب موافق نيستم که بگوييم آنها قوي ترند. در ايران هم کارهايي اجرا شده، خيلي خوب است مخصوصاً اينکه ما در اينجا فواصل ربع پرده را داريم و آنها ندارند. اين مساله کار آنها را راحت تر مي کند و به جاي ربع پرده در فواصل سازي شان (کمانچه) نيم پرده مي گيرند. به نظرم آنها در کنسرواتوار و در دانشگاه هايشان بيشتر از ما زحمت کشيده اند و دليلش هم اين است که برخوردي را که ما الان با ساز کمانچه داريم و من مطمئن هستم تا 20 سال ديگر اين هم فراموش مي شود، نداشته اند. در آنجا هم ويولن رفته است اما هيچ کس به آنها نمي گويد کمانچه يي که تو مي زني ويولن است اما در کشور ما قضيه فرق مي کند.-


ارتباط شما با گروه دستان چطور شکل گرفت؟


من از سال 2000 همکاري ام را با گروه دستان شروع کردم. با بچه هاي اين گروه از قبل آشنا بودم. با آقاي متبسم در کانون چاووش و آقاي بهروزي نيا در مرکز حفظ و اشاعه موسيقي رفاقت و همکاري هايي داشته ام. آنها از من دعوت کردند و من هم با توجه به آن رابطه عاطفي و شناختي که از اين گروه و فعاليت هايشان داشتم اين دعوت را قبول کردم و همکاري مان را شروع کرديم. فکر مي کنم اولين کنسرتي هم که برگزار کرديم گروه دستان متشکل بود از آقاي متبسم، آقاي بهروزي نيا، آقاي پژمان حدادي و آقاي بهنام ساماني و من که از آن به بعد اين ترکيب باقي مانده است.


- زمزمه هايي در موسيقي سنتي ما در دهه 50 اوج گرفت که اين موسيقي رخوت زده شده است. خيلي ها بعداً گفتند ريتم اين موسيقي با ريتم زندگي امروز ما سازگار نيست. گروه دستان يکي از گروه هايي است که به شکل عملي به اين مساله توجه مي کند و پرداختن به آن جزء دغدغه هاي اين گروه است. بر فرض در گروه دستان دو نوازنده ساز کوبه يي وجود دارد يا با گروه پرکاشن ها روبه رو مي شويم . مي توان اين مساله را توجه به ريتم در گروه دستان تعبير کرد. خيلي ها اين نظر را داشتند که با توجه به کنسرت هاي خارج از کشور، اين گروه مجبور بود در اين موسيقي تغييراتي ايجاد کند تا مخاطب خارجي بتواند با آن ارتباط برقرار کند. آيا دليل اين توجه به ريتم و حرکت و کنش واقعاً کنسرت هاي خارج از کشور بود يا اينکه اين ايده در ذهن اعضاي گروه پيش از آن هم وجود داشت؟


در کارهايي که با ساز پرکاشن انجام مي دهيم يا کل کارهايي که ساخته مي شود اين طور نيست که از قبل فکري شده باشد تا تحرک کار را بيشتر کنيم. اين تفکر خود ماست و همان بينشي است که بر فرض من بعد از 30 سال نوازندگي به آن رسيده ام. اين برداشت من است و ديگر دوستان هم همين طور هستند. اين طور نيست که اين کار را به خاطر شنونده هايمان در خارج از کشور و کنسرت هاي اروپا يا امريکا انجام داده باشيم.


- آيا به آن رخوت و خواب آلودگي در موسيقي سنتي اعتقاد داريد؟


نه، موافق نيستم. من هميشه گفته ام دوست دارم موقعي که ساز مي زنم حسم مال الان باشد. خود من مي توانم به دليل اينکه همه شيوه ها را آموزش ديده ام و کار کرده ام خيلي سنتي هم بزنم، اما موقعي که مي خواهم روي صحنه بروم يا کاري را بسازم، قصدم اين است که مال الان و حس الانم باشد و دوست ندارم يک کار تکراري براي خود من باشد. منظورم اين نيست که من موسيقي دوره قاجار را مي پسندم و اتفاقاً بعضي وقت ها هم آن را مي شنوم و لذت مي برم. اين همه سفر، ديدن فرهنگ هاي مختلف و تجربه هاي گوناگون براي هر آهنگسازي دستاوردهايي دارد و در ذهن، سليقه و زيبايي شناسي اش تاثير مي گذارد. من فکر مي کنم کاري که در حال حاضر در گروه دستان انجام مي دهيم همان سليقه و فکرمان است. ما خودمان هستيم. از قبل قرار نمي گذاريم که بر فرض در اينجا ريتم و تحرک را زياد کنيم تا فرنگي ها خوش شان بيايد. نه، فقط همين ساز است و حال خودمان. هر کسي هم که آهنگسازي مي کند يا آقاي حدادي و ساماني که پرکاشن کار مي کنند هم اين تفکر را دارند و اين جزء کاراکتر سازشان است.- اصطلاحي وجود دارد و گاهي خود اعضاي گروه دستان هم آن را استفاده مي کنند با اين مضمون که اين موسيقي دستانيزه شده است. دستانيزه شدن چه ويژگي هايي دارد و چه چيزي در آن هست؟اين مورد را ما ديگر به شوخي مي گوييم. هر کدام از ما که در گروه کاري را آهنگسازي کرده از نظرات ديگران هم استفاده مي کند. با توجه به اينکه سليقه هايمان به هم نزديک است و زياد با هم کار کرده ايم و کنسرت داده ايم همديگر را خوب مي شناسيم. دستانيزه شدن از همين جا شروع مي شود. وقتي يک کار در گروه آورده مي شود همه راجع به آن نظر مي دهند و در حقيقت آن کار را پالايش مي کنند. به همين پالايش کار و استفاده کردن از نظرات همديگر ما دستانيزه شدن مي گوييم.- در دهه 60 آقاي عليزاده و آقاي مشکاتيان موسيقي سنتي را به حالت پلي فونيک مي نوشتند که خيلي مورد استقبال آهنگسازان قرار گرفت. در دهه بعد از آن اصطلاحي به کار مي رفت که مي گفتند موسيقي پلي ريتميک است و اين را به عنوان خصلت گروه دستان ذکر مي کردند؛ اينکه گروه دستان به جاي استفاده از ريتم هاي ساده از ريتم هاي پيچيده استفاده مي کند.

آيا خود شما هم اين را به عنوان ويژگي گروه دستان و همان دستانيزه شدن قبول داريد؟


اين هم خود به خود به وجود مي آيد و اين طور نيست که بخواهيم بگوييم از نظر ريتم کار گروه دستان خيلي پيچيده است. اصلاً هيچ طرحي براي آن نداريم و يک کار ساده را هيچ وقت پيچيده اش نمي کنيم. بعضي وقت ها ممکن است سادگي يک کار زيبا باشد، اما گاهي در زماني که با هم کار مي کنيم چيزهايي به آن اضافه مي شود که البته تنها سليقه بچه هاست و قبل از آن پيش بيني نشده است.-

چه شد که از اعضاي گروه دستان تنها شما در ايران ماندگار شديد؟

چرا مثل ديگر اعضا ميلي براي رفتن از ايران نداشتيد؟


و ديگر اينکه آيا اين فاصله بين اعضا که هر کدامشان در جايي زندگي مي کنند خللي در کارگروهي شما وارد نمي کند؟ماندن و نماندن در اينجا قابل پيش بيني نيست. تا الان من در اينجا زندگي کرده ام و دوست داشته ام اما اتفاقي که ممکن است دو سال يا پنچ سال ديگر بيفتد را ديگر نمي توان پيش بيني کرد. خيلي وقت ها اين آمدن و رفتن دست خود آدم نيست. گاهي شرايطي پيش مي آيد که مجبور به رفتن هستيد. دور بودن اعضاي گروه هم شايد بيشتر براي گروه مفيد بوده تا اينکه به ضرر آن باشد. ما در هر جايي که هستيم در هنگام تنهايي کارهاي ديگري را هم انجام مي دهيم. خود من تدريس مي کنم و با گروه هاي ديگري غيراز دستان هم کار مي کنم. دوستان ديگر هم در هر جايي که هستند تجربه هاي خودشان را دارند و با موزيسين هاي همان کشورها کار مي کنند. وقتي به هم مي رسيم کوله بار تجربه يي که هر کس دارد براي گروه مفيدتر است. وقتي با هم طرحي مي زنيم تجربه هاي مختلف در کار ايجاد شده و اضافه مي شود و خود اين مورد نکته مثبتي است. در اين دور بودن از هم، من تا الان هيچ مشکلي نديدم. ما زياد سفر مي رويم، با هم هستيم و کار مي کنيم. در پروژه هايي که داريم و کنسرت هايمان کار بعدي را هم طرح مي زنيم و اين مورد که گفتيد تا الان مشکلي ايجاد نکرده است.- گروه دستان کارهاي سازي تنها هم منتشر کرده و اگر اشتباه نکنم سال 83 بود که گفته شد اين گروه روي موسيقي سازي تاکيد زيادي دارد. اما به نظر مي آيد کم کم اين مساله از برنامه گروه دستان خارج شده و استفاده از کلام و صداي انسان يکي از ايده هاي ثابت کارهاي اين گروه شده است.شايد کارهاي بي کلام مان کمتر منتشر شده باشد. چندي پيشروي کاري از آقاي بهروزي نيا کار کرديم که بدون کلام هم هست، حتي کنسرت هم داديم، اما هنوز منتشر نشده است. اگر در کارهايي که با ارکستر سمفونيک هم داشتيم يا کاري که با آقاي درويشي انجام داديم هم امکاني فراهم شود که آنها را منتشر کنيم خواهيد ديد آنها هم سازي بوده اند. فکر مي کنم اين موردي که اشاره کرديد در برنامه گروه دستان هست اما تاکنون منتشر نشده است. شايد کارهاي ما در سال گذشته بيشتر با کلام همراه بود اما به اين فکر هم هستيم که کارهايي که گفته شد را منتشر کنيم و کار در اين شيوه همچنان در برنامه کاري گروه هست.- گروه دستان با خواننده هاي مختلفي از جمله آقاي شهرام ناظري، آقاي تعريف يا سالار عقيلي و... کار کرده است. يعني مدام اين خواننده ها عوض مي شوند. از سوي ديگر گروه دستان از آن گروه هايي است که روي خواننده سالاري تاکيد دارد. آيا اين تعويض ها به خاطر گريز از خواننده سالاري است که در موسيقي ايران ديگر حالت طبيعي پيدا کرده است و حتي خواننده تا آنجا پيش مي رود که روي قطعات نظر مي دهد...اينکه اشاره کرديد خواننده درباره قطعات نظر مي دهد به نظرم بايد اين حالت وجود داشته باشد. ما يک کاري را با هم انجام مي دهيم و با هم مي سازيم و وقتي هم به يک خواننده آن را پيشنهاد مي دهيم او هم بايد با آن ارتباط برقرار کند و آن را دوست داشته باشد. يک خواننده خوب به عنوان عضو يک گروه و يک سوليست بايد از کاري که مي خواند خوشش بيايد،اما فکر نمي کنم اين تعويض ها را تنها به خاطر اينکه مشکل خواننده سالاري پيش نيايد انجام داده باشيم. ما اين طور فکر نمي کنيم. ما مي خواهيم تجربه هاي جديدتري هم با اکثر خواننده ها داشته باشيم و تنوع در کارمان به وجود بيايد. اگر قرار باشد هميشه با يک خواننده کار کنيم هم براي ما و هم براي طرفداران گروه دستان خسته کننده خواهد شد. ما در گروه دستان تصميم داريم اگر دائماً از کلام استفاده مي کنيم لااقل رنگ ها را عوض کنيم تا تجربه هاي تازه تر اتفاق بيفتد. اين تجربه کار با خواننده هاي مختلف روي کار گروه دستان هم خيلي تاثير گذاشت. خواننده هايي که با آنها کار کرده ايم همه خوب بوده اند و هر کدام شان يک ظرافت، زيبايي شناسي و سليقه را با خود به گروه آورده اند. ما در گروه دستان مشکلي درباره مساله خواننده سالاري و بر فرض تعيين اينکه چه کار بايد کرد، نداشته ايم و همه کارها تجربه هاي خوبي بوده است که بهترين نمونه هاي آنها هم کارهايي است که منتشر و با استقبال روبه رو شده است. اصولاً واژه خواننده سالاري به فرهنگ موسيقايي مردم باز مي گردد. ساختار ذهني و فرهنگي مردم ما در حوزه موسيقي بيش از هر چيز کلام و خواننده را مي بيند. اين واژه نه به خوانندگان ارتباطي دارد و نه به آهنگسازان بلکه نتيجه فرهنگ موسيقي مردم است. مردم که مي گويم هم شامل روزنامه نگاران مي شود، هم روشنفکران و هم مخاطب عادي. اين مساله براي همه به نوعي وجود دارد. البته اين توجه به کلام در موسيقي غرب هم وجود دارد اما با شدت کمتري. فکر مي کنم در جاهايي مي توانيم فرهنگ موسيقايي خود را تربيت کنيم. تبليغ رسانه ها هم بي شک تاثيرگذار خواهد بود.- آيا براي کنسرت پيش رو پيش بيني چنين استقبالي را مي کرديد؟بله،حدس مي زدم. يکي به اين دليل بود که گروه دستان بالاخره طرفداران خودش را دارد و بعد از اين همه مدت که کار کرده جا افتاده و شخصيت مستقل و رنگ خودش را دارد. از طرف ديگر با همايون شجريان کار مي کنيم که خواننده قدرتمندي است، خودش موزيسين است و کارش خيلي خوب است.- گفته مي شد حضور همايون شجريان در گروه دستان به اين دليل بوده که مي توانست استقبال از کار اين گروه را تضمين کند و با توجه به اينکه شما بيشتر در خارج از کشور فعال هستيد انتخاب همايون شجريان به اين علت بوده که نام او مي تواند مخاطب قابل توجهي را براي خودش به همراه داشته باشد.من اين طور فکر نمي کنم. تقريباً 25 سال است که با خود استاد محمدرضا شجريان کار مي کنم و با همايون هم از سن 16 سالگي او، در گروه آوا که نوازنده تنبک بود، همکاري داشتم. به اين دليل نبود که چون اسم او مي توانست استقبال بيشتري به همراه داشته باشد اين کنسرت را برگزار کنيم. من و آقاي متبسم يکسري کار ساخته بوديم و به ايشان پيشنهاد کرديم و او هم موافقت کرد و همکاري ما شروع شد. اصولاً براي اين موارد نمي شود از قبل برنامه ريزي کرد. ما مي توانستيم بر فرض 5 سال پيش هم چنين کنسرتي برگزار کنيم اما الان موقع آن شده و در اين شرايط کارهايي ساخته شده و به ايشان پيشنهاد داده ايم و او هم گفته دوست دارد همکاري داشته باشد.- مساله ديگري که در موسيقي سنتي ما وجود دارد اين است که اين روزها از گروه بزرگ استقبال نمي شود. آقاي شجريان امسال بعد از مدت ها با گروه شهناز در قالب يک گروه بزرگ به صحنه رفتند اما بيشتر در اين سال ها گروه هاي چهار يا پنج نفري را مي بينيم. آقاي شجريان زماني اين ايده را مطرح کردند که ارکسترهاي بزرگ ما در مقابل ارکسترهاي بزرگ در خارج از کشور نمي تواند عرض اندام کند و تنها بداهه نوازي و ساز و آواز است که براي مخاطب آنجا جالب است و به همين دليل ارکستر کوچک هم جوابگوي اين برنامه ها است. از طرفي هم بسياري عقيده دارند موسيقي ايراني با ارکستر بزرگ سازگار نيست...اگر از نظر سنتي بخواهيم اين مساله را بررسي کنيم در موسيقي قديم ايران اين ديدگاه درست است و موسيقي قديم ايران موسيقي تک نوازي است و سازهاي ما هم طبق همان انتخاب مي شود. اين مورد براي غربي ها که در کارهاي ارکستري تجربه هاي زيادي دارند جذاب تر است و از سازهاي سوليستي و تکنوازي خوب بيشتر استقبال مي شود. اين مساله که چرا از ارکستر بزرگ هم استفاده نمي شود هيچ منافاتي با اين ايده ندارد. اين ديگر بستگي به آهنگسازي دارد که کار را ساخته است و گاهي ممکن است کاري با يک ارکستر بزرگ 15 يا 16 نفره کار بهتري شود. جداي از اين مساله، اگر يک آهنگساز کاري هم براي ارکستر بزرگ بسازد امکان مالي براي اجراي آن به شکل مستقل در خارج از کشور وجود ندارد، مگر اينکه يک وزارتخانه يا موسسه فرهنگي از اين مساله حمايت کند. اما در خود ايران و اشاره يي که به کنسرت آقاي شجريان داشتيد اين انتخاب ديگر به کار آهنگساز بستگي دارد. در داخل ايران اين امکان هست که با يک ارکستر بزرگ کاري را اجرا کنيد. اما در گروه دستان عمدتاً کارهايي که ساخته مي شود براي ترکيب پنج نفره گروه است و اگر قرار باشد کاري را بسازيم که به نوازنده هاي بيشتري احتياج داشته باشد در ايران قابل اجرا خواهد بود. در کار قبلي گروه «به نام گل سرخ» که هنوز منتشر نشده يک سيتارنواز هندي و دو نوازنده سنتور (آقاي سرايي) و قيچک (آقاي آبايي) با ما کار کردند.- به نظر مي رسد در تجربيات گروه دستان از اين به بعد بايد شاهد تلفيق ايده هاي مختلف و استفاده از سازهاي فرهنگ هاي مختلف باشيم.بايد شرايط اين مساله پيش بيايد. اينکه بگوييم کي فرصت آن پيش خواهد آمد ممکن نيست. ما با ارکستر سمفونيک کار کرديم و تلفيق آن با گروه دستان کار خوبي شد. قرار است شبيه همين کار را با ارکستر سمفونيک يوتوبوري سوئد انجام دهيم، اما نمي توان گفت که تا يکي دو سال ديگر با همه ارکستر سمفونيک هاي دنيا اجرا خواهيم کرد. اما تا الان اين مراحل که گفته شد اجرا شده است.


لينک مطلب:

۱۳۸۷ مرداد ۲۵, جمعه

در آستانه ي سال روز تولد حميد متبسم



هنرجوی کلاس تار و سه تار درب کلاس درس را آهسته باز می کند و بداخل می رود، بعد از آنکه جعبه سازش را باز کرد و تار یا سه تارش را در آورد، روبروی چهره خندان حمید متبسم می نشیند و با این سؤال استاد روبرو می شود: «خوب! چکار کردی؟» و هنرجو بدون آنکه کلامی بزبان بیاورد، شروع به نواختن ساز می کند، تا به استاد نشان دهد که چکار کرده است.

نام حمید متبسم اکنون در آستانه پنجاه سالگی، بیشتر از هر روز با موسیقی سنتی ایران پیوند ناگسستنی خورده است. متبسم اگرچه در همان دهه سوم عمر خود نیز سری از میان سرها برآورده بود و سازَش نوائی و مضرابش جلایی داشت، اما پس از خروج از ایران و اقامت در اروپا بود که اندک اندک و با تلاشی مستمر و بی وقفه به یکی از چهره های مطرح موسیقی ایرانی چه در درون و چه خارج از مرزهای ایران تبدیل شد.

کار با برگزاری کنسرتهای مختلف در دهه شصت آغاز شد و در این سالها حمید متبسم یکی از پرکارترین نوازندگان ایرانی بود. در دهه هفتاد نحوه کار حمید متبسم تغییر بنیادین کرد، کلاسهای درس او در چهارگوشه آلمان (و بعدها هلند و بلژیک) برقرار شده بودند و با انضباطی مثال زدنی ادامه پیدا می کردند. متبسم در این دوران مانند کولی سرگردانی، با سازی در زیر بغل و دلی پُر از عشق به هنرآموزی از شهری به شهری می رفت و با بجان خریدن مشکلات بیشمار نمی گذاشت که یک کلاس، حتی برای یک جلسه تعطیل بشود. حاصل تلاشهای این دوره تربیت نسلی از نوازندگان تار و سه تار بود که نزدیک به همه آنان در خارج از ایران آموزش خود را آغاز کرده بودند و برخی از آنان حتی ایرانی نیز نبودند. از دل همین نسل بود که یک دهه بعد گروههایی مانند "چکاوک" و "مضراب کوچک" و "مضراب بزرگ" سر برکردند و آموخته های استاد را در کشورهای مختلف اروپا مانند اسپانیا و هلند و بلژیک و آلمان و ... در قالب کنسرتهای موسیقی سنتی به علاقه مندان ارائه کردند.


در یک بعد از ظهر زیبای یکی از شنبه های اوائل دهه هفتاد و در پایان یکی از کلاسها، از دل گفتگوی کوتاهی میان حمید متبسم و یکی از هنرآموزان، ایده زیبایی بیرون آمد که قرار بود زمینه ساز یکی از پایدارترین گردهمائیهای موسیقی ایرانی در اروپا بشود؛ ایده برگزاری "سمینار تار و سه تار". کاری که در تابستان سال هفتاد و سه و با امکاناتی اندک و بضاعتی ناچیز، در یک خوابگاه جوانان و بدون امکانات صوتی و تصویری آغاز شده بود، پس از گذشت یک دهه در مرکز کنگره های بین المللی در کرانه اقیانوس اطلس و با تمام امکانات نمایشی و شنیداری ادامه یافت، شرکت کنندگان اکنون دیگر نه تنها از کشورهای همسایه هلند (محل برگزاری سمینار) بلکه از امریکا و کانادا و همچنین ایران برای شرکت در این سمینار سه روزه به اروپا می آمدند. شرکت میهمانان گرانقدری مانند هوشنگ ظریف، نادر مشایخی، رامین جزائری، کيهان کلهر، ارشد طهماسبی، رحمت الله بديعی، پروفسور ژوزف الفن باین، نوازندگان گروه دستان، خانم پریسا و بسیاری دیگر نشانی از عمق کار و توجه به گسترش هرچه بیشتر موضوعات مطرح شده در سمینارها بود. کاری که باعث می شد درست پس از اتمام هر سمیناری، تدارک سمینار سال بعد شروع شود.

ولی برای حمید متبسم گویا فاصله یکساله میان دو سمینار زیاد بود، از دل این بی صبری و بی قراری بود که جلساتی بنام "ساز و سخن" شکل گرفتند، جلساتی که در سطحی محدودتر از سمینار و در شهرهایی برگزار می شدند که در آنها کلاس تار و سه تار دائر بود. هر جلسه به موضوعی مشخص اختصاص داشت و در کنار یک سخنرانی قطعه موسیقی نیز توسط هنرآموزان _ با یا بدون همراهی استاد – اجرا می شد تا هم ساز و هم سخن ارائه شده باشند.

از دیگر فعالیتهای حمید متبسم در می گذریم، تا مثنوی هفتاد من کاغذ نشود. ولی از برومندترین و زیباترین فرزندی که در زهدان هنر او پرورش یافته و بالیده است، نمی توان درگذشت. در همان دهه هفتاد بود که گروهی نو، با روشی نوین و صدایی متفاوت پا به عرصه وجود گذاشت؛ "گروه دستان". گروهی که حمید متبسم بنیانگزار و عضو پایدار آن بوده است. دستان نیازی به معرفی بیشتر ندارد، دستان، دستان است.

اگر بشود انسانها را با چند واژه توصیف کرد، آنچه که در رابطه با حمید متبسم به ذهن متبادر می شود، واژه های "انضباط" و "عشق به کار" هستند. کلاس درس او لطافت دوستانه و انضباط خشک را یک جا در خود دارد، در تمرینهای گروه مضراب اگرچه یکسره صدای خنده نوازندگان به آسمان بلند است، ولی همیشه رنگ و بویی از نظم و دیسیپلین انعطاف ناپذیر را هم می توان دید، در برگزاری سمینارها هیچ تاخیری در شروع برنامه ها تحمل نمی شود و با اینهمه رابطه دوستانه حمید متبسم با هنرآموزان و همکارانش از جنسی است که خُلق نظم ناپذیر ما ایرانیان را شکست می دهد و فضای دوستانه و رفیقانه همه این گردهمائیها، چه اردوی تمرین گروه مضراب باشد و چه سمینار تار و سه تار، چنان آکنده از تبسم و لبخند است، که سختیها بجان خریده می شوند. راز موفقیت حمید متبسم در پیشبرد همزمان چندین پروژه سنگین، شاید همین تلفیق "عشق" و "انضباط" باشد، خصیصه هایی که به شاگردان او نیز منتقل شده اند.

بیست و چهارم مردادماه تولد پنجاه سالگی حمید متبسم است. هنرآموزان و دوستان او از این راه دور به شادباش و تبریک نشسته اند. اکنون این متبسم است که لای درب زندگی را آهسته باز می کند و تار یحیی در بغل و سه تار "زیبا" در کنار، روبروی چهره خندان سرنوشت می نشیند و از خود می پرسد: «خوب! چکار کردی؟»

او تبسّم را بر لبان موسیقی ایرانی نشانده است.


محسن بنایی

سالار عقيلي در المپيک پکن به اجراي برنامه خواهد پرداخت


با سلام خدمت شما و اميدوارم که خوب و خوش باشيد

شما روز 13 آگوست راهي شهر پکن هستيد گفت و گوي ما پيرامون برنامه شما در اين سفر است – لطفا کمي در اين باره توضيح دهيد؟

در المپيک 2008 پکن من به اتفاق يک خواننده ي خانم چيني و يک خانم فرانسوي به نام خانم ادل قرار است اپراي مارکوپولو را به روي صحنه ببريم که توسط يکي از بالرين‌ها و کارگردان ها ي خوب تاتر اين کار به سر انجام مي‌رسد و حدود 45 نفر بازيگر دارد و در کل يک ديد نو گرايانه به تاتر و اپرا دارد.

شما در تمام قسمت‌هاي اين اپرا به عنوان خواننده حضور داريد؟

من پنج قسمت را مي‌خوانم که دو قسمت آن با دو خواننده ديگر است که هم زمان مي‌خوانيم و سه قسمت را هم به صورت سلو اجرا مي‌کنم.

اشعار اين اپرا از کيست؟

اشعار اين اپرا از سفر نامه‌ي مارکوپولو انتخاب شده که به زبان‌هاي مادري هر کدام از ما خواننده‌ها ترجمه شده است براي خواننده ي چيني به زبان چيني و براي خانم ادل به فرانسوي و براي من به فارسي .
اين کار سفر‌هاي مارکوپولو را به تصوير مي‌کشد – تمام رنج‌هايي که مارکوپولو طي اين سفر متحمل شده تا به معشوق خود برسد .

آهنگ ساز اين مجموعه چه کسي‌است؟

آقاي آرموند امار که ايشان هم اهل فرانسه هستند .

اطلاع دارم شما قبلا هم با اين اهنگ ساز کار کرديد لطفا توضيحي در اين باره بدهيد؟

بله - ايشان اهنگ ساز موسيقي فيلم بابا عزيز هستند – اين فيلم در فرانسه ساخته شد و آقاي امار از من دعوت کردند که به عنوان خواننده در موسيقي اين فيلم بخوانم و حدود سه سال پيش ظبط اين کار در پاريس به اتمام رسيد.

اجراي شما در پکن به پايان مي‌رسد يا باز هم کنسرت هايي در پيش داريد؟

مارس 2008 در شهر پاريس هشت اجرا با همين ارکستر در پيش داريم .

اسم ارکستري که با شما و آقاي امار همکاري مي‌کند چيست؟

ارکستر اسم خاصي ندارد ولي يک ارکستر کلاسيک است که از سازهاي کلاسيک غربي و سازهاي جهاني تشکيل شده

تعداد نوازنده‌هاي اين ارکستر چند نفر است؟

حدود 30 تا 40 نفر

اين اپرا در کدام سالن به روي صحنه مي‌رود؟

در بيجينگ اپرا ي شهر پکن که فکر کنم 4 تا 5 هزار نفر ظرفيت دارد.

شما به عنوان خواننده موسيقي سنتي ايراني در ايران و جهان مطرح هستيد آيا خواندن اين اپرا با موسيقي ايراني و سبک خواندن شما در تناقض نيست؟

ببينيد – من خودم موسيقي ايراني اجرا خواهم کرد ولي فرم اين نمايش به صورت اپرا است.

در چه دستگاهي مي خوانيد؟

در دستگاه نوا- شعر را به من دادند و من سعي کردم بيشتر بر اساس صحنه و نمايش و تصاويري که اجرا مي‌شود اين ملودي‌ها را بر روي آن اشعار بگذارم.
خيلي کار سختي بود چون اشعار در واقع به صورت متن ادبي بود . براي نمونه يکي از اين اشعار اين گونه است:

روحي بر امد

تا در حاشيه ي دنياي خود

سرگردان شود

اين شعر را در شروع کار مي‌خوانم که در واقع مارکوپولو به صورت روح در صحنه بلند مي‌شود و شروع به حرکت مي‌کند.

اين شعر را من شروع به خواندن مي‌کنم بعد آن خواننده ي چيني و به دنباله ي آن خانم ادل شروع به خواندن مي‌کنند.

براي اين اپرا که به مناسبت برگزاري المپيک است از خوانندگان سه کشور که به هر حال شرکت کننده‌هايي هم در المپيک دارند دعوت به کار شده است.





شما فرموديد در دستگاه نوا خواهيد خواند - ربع پرده‌هاي دستگاه نوا را با ارکستر کاملا کلاسيک و با توجه به موقعيت موسيقايي دو خواننده‌ي ديگر چگونه اجرا مي‌کنيد؟

بخشي از اين کار در دستگاه نوا است و در نهفت نوا چون يک بخش از اين کار را فقط از تحرير ايراني استفاده مي‌کنم – يک بخش از کار هم داراي فضاي خاصي است که واقعا نمي‌توان گفت در چه دستگاهي است در واقع بر اساس ملودي و شعري که به من دادند اين فضا را خودم تدوين کردم و بر روي شعر و ملودي گذاشتم.
ربع پرده‌ها راهم ارکستر به صورت اکمپانيمان و اکورد در زير صداي من مي‌پوشاند و حجم مي‌دهند .

آيا با دو خواننده‌ي ديگر تمريني داريد يا خير؟

حدود 15 روز پيش من 4 شب در پاريس تمرين داشتم به همراه دو خواننده ديگر- ارکستر و کل تشکيلات اجرايي و عوامل صحنه و حتي لباس مخصوص و در واقع من فقط به خاطر تمرين اين کار از ايران به پاريس سفر کردم .
شايان ذکر است اين کار از شبکه TVE هم بزودي پخش خواهد شد.

اجراي اين اپرا اتفاق مهمي است که در تاريخ موسيقي جهان به ثبت خواهد رسيد و بزودي شاهد آن خواهيم بود – مصادف بودن ان با المپيک پکن – پيوند موسيقي اقوام مختلف - پيوند هنر عظيم تاتر با موسيقي که ما آن را به اسم اپرا مي‌شناسيم و از همه مهم تر حضور موسيقي ايران اين هم در اين شرايط حساس اتفاق ساده و کمي نيست
احساستان در رابطه با اين موضوع چيست که شما به عنوان سفير موسيقي ايران در اين اپرا نقش خواننده را بر عهده داريد؟


به هر حال من هر کاري که انجام مي‌دهم براي اين مرز و بوم است و براي مردم اين کشور و موسيقي ايران.
براي من باعث افتخار است که در چنين برنامه‌ي عظيمي خواهم خواند و اميدوارم هميشه اين اتفاقات باشد و بتوانم براي مملکتم افتخار کسب کنم.

با تشکر از شما








۱۳۸۷ مرداد ۵, شنبه

سعید فرج پوری: سلیقه موسیقایی تغییر پذیر است ( قسمت اول )

دوشنبه ۳ تیر ۱۳۸۷

آقای فرج پوری می خواهیم به زمان گذشته سری بزنیم و از گذشته به زمان حال برسیم، شما سال های قبل به عنوان آهنگ ساز اثری منتشر کردید به نام "نقش پندار" و اخرین اثر شما که به صورت گروه نوازی منتشر شده و در دسترس علاقه مندان قرار دارد "غوغای عشق بازان" است که همراه با گروه آوا و صدای استاد شجریان منتشر شده، سعید فرج پوری "غوغای عشق بازان" با سعید فرج پوری نقش پندار در طوی این سال ها چه تفاوت هایی پیدا کرده؟

البته در این برهه زمانی به جز این دو اثر، من کارهای دیگری هم منتشر کرده ام مثلا اثر "شوریده" با گروه دستان با صدای خانم پریسا که شرکت نت ورک آلمان منتشر کرد و در فرانسه عنوان "شک" را گرفت و وزیر فرانسه به آن دیپلم افتخار داد که قسمت افشاری آن کار من بود و قسمت دشتی آن کار آقای حمید متبسم. اثر دیگر من "دریای بی پایان" است، باز با گروه دستان با صدای سالار عقیلی. سه اثر دارم که در حیطه ی موسیقی محلی کردستان کار شده به نام های: "اوارد"، "زمانه"، "یادواره سید علی اصغر کردستانی". این ها را آقای عزیز شاهرخ که از خوانندگان پیش کسوت کردستان هستند، خواندند و کار دیگر به اسم "ژوان" که در زمینه ی موسیقی کردی انجام شده. در زمینه دونوازی 3 اثر به همراه تنبک دارم: اولین اثر 16 سال پیش منتشر شد به اسم "کمانچه" با تنبک آقای کامبیز گنجه ای، کار بعدی من هم با تنبک زنده یاد داریوش زرگری و طرف دیگر این اثر را باز آقای کامبیز گنجه ای نواختند و کار سوم "کمانچه نوازی" بر اساس ملودی های کردی که با تنبک و دف آقای اخواص منتشر شده. این ها آثاری هستند که مسولیت اصلی آن ها به عهده ی خود من بوده، در خلال این کارها من به عنوان نوازنده در آثار بسیاری از آهنگ سازان معاصر ایفای نقش کردم. ولی بر می گردم به سوال شما که از "نقش پندار" تا "غوغای عشق بازان" چه تغییری کرده ام، باید عرض کنم آلبوم "نقش پندار" با گروه دیگری و در یک شرایط خاص ضبط گردید و باید بگویم همان موقع هم که منتشر شد، زیاد از آن راضی نبودم، این کار جا داشت به شکل بهتری منتشر شود و باید بیشتر روی آن کار می شد و همین حالا هم که این اثر را می شنوم زیاد از آن راضی نیستم. از آن موقع تا به حال من کارهای زیادی انجام دادم و تجربه های زیادی به دست آوردم، شما می دانید یک موزیسین ممکن است هم از نظر سلیقه در زمینه موسیقی و هم از نظر زیبایی شناسی و تکنیک تغییر کند و این یک پروسه تکاملی است.
روش شما برای آهنگ سازی چگونه است؟
در کارم خیلی به حس و حال توجه دارم، بعضی وقت ها پیش آمده که من آهنگی ساختم و بعد از یک هفته اثر را گوش دادم و متوجه شدم آن حسی که من می خواهم درونش نیست. در موسیقی شرق لحظه ها خیلی مهم هستند، آن لحظه ای که احساسی به شما الهام می شود، ملودی در ذهن شما پدید می آید. بیشترین وسواس من روی این موضوع است که اثر خلق شده توسط من دارای احساس باشد. معمولا در طول زمان لحظاتی که احساس خوبی به من دست می دهد را شکار می کنم مثلا هنگام نواختن جمله ای می سازم، سریع آن را ضبط می کنم و بعدا این لحظات ضبط شده را تدوین می کنم، چنین لحظاتی شاید در طول سال پنج یا شش بار بیشتر پیش نیاید. پس این قطعاتی که ما از شما می شونیم به سال ها و ماه ها پیش بر می گردد؟ دقیقا همین طور است. شما نمی توانید برای این کار آن هم در حیطه موسیقی ایرانی زمان تعیین کنید.
سوالی دارم در زمینه ی نواختن ساز دارم، هنر جویی وارد عرصه ی موسیقی می شود، پس از چندی تصمیم می گیرد، نوازندگی را به عنوان حرفه ی خود انتخاب کند و به تمرین و ممارست می پردازد وقتی وارد ژانر حرفه ای این کار می شود، دیگر آن شور و شوقی که در اوایل کار داشت را ندارد؛ بر فرض اگر در اوایل کار روزی 8 ساعت به تمرین می پرداخت حالا دیگر تمرینات آن افت کرده و روزی 1 یا 2 ساعت بیشتر تمرین نمی کند. می خواستم بدانم این پروسه در کار شما چگونه طی شده؟
آیا تمرینات روزانه شما هنوز بر قرار است یا بیشتر فکر می کنید تا ملودی خلق کنید یا مشغول تدریس و اجرای کنسرت هستید؟

مسئله ای که اشاره کردید، مسئله ی خیلی مهمی است، آن موقع که ما هنوز مشغول مشق گرفتن بودیم، بیشتر وقتمان صرف تکنیک می شد. ببینید ساز یک ابزار است و نوازنده باید به تمام رمز و رموز آن پی ببرد، این طبیعی است که یک هنرجو در نواختن آن هم وقتی که هنوز به مرحله حرفه ای نرسیده، باید تلاش کند که به تمام رمز و رموز کاردست پیدا کند، موقعی که این هنرجو به مرحله حرفه ای رسید، مشغول اجرای آثار می شود مثلا وارد یک پروژه می شود، آهنگساز قطعه ای می نویسد و آن به طور حرفه ای قطعه آهنگ ساز را به اجرا در می آورد.

سعید فرجپوری: کاربرد کمانچه سی سال پیش پایین تر از امروز بود ( قسمت دوم)


دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۷
این هنرجو از قبل چنان باید تمرین کرده باشد و به رموز ساز خود آشنا شده باشد که بتواند نظرات آهنگ ساز را روی ساز خود به اجرا در آورد. این مسئله خیلی مهم است که بتواند از پس این کار بر بیاید و اگر خوب اجرا کند، برای آثار دیگر آهنگسازان هم دعوت به کار می شود و در عرصه نوازندگی خود به خود جایی برای خود باز می کند و مطرح می شود. این تجربه ها در حین کار عملی به دست می آید؛ مثلا اجرای کنسرت و رفتن روی صحنه، اجرای صحنه تجربه های بسیاری به نوازنده می آموزد و امکان ندارد تجربه اش با تمرینات داخل منزل او حتی با روزی 10 ساعت تمرین هم برابری کند. در ضبط استودیو، همان فرد در مقابل یک میکروفن می نشیند، تمام ریزکاریهای نواختن را زیر ذربین بزرگی می برد و تمام ضعفها نمایان می شود، اینجاست که نوازنده تجربه زیادی احتیاج دارد و آن هم به طور مستمر در مقابل میکروفن ساز زدن است که نوازنده را آب دبده می کند. امکان دارد تا بار چندم هم آرامش خاص را در هنگام اجرا به دست نیاورد اما پس از چندی تکنیک لازم را کسب خواهد کرد. من اعتقاد دارم اگر کسی روزی 10 ساعت هم در منزل ساز بزند ولی این تمرین ها را نداشته باشد، روی صحنه نرود، ضبط استودیو نداشته باشد، نوازنده کاملی نخواهد شد و اصولا نوازنده با این تجربه ها نوازنده کاملی می شود. بعد از این مراحل است که وی دیدگاه زیبایی شناسی پیدا خواهد کرد و خودبه خود دست به خلاقیت خواهد زد. البته همه این ها مرحله به مرحله به اجرا در خواهد آمد که سال ها طول خواهد کشید. خیلی از جوان ها اول که وارد عرصه موسیقی می شوند، دوست دارند موسیقی جدی کار کنند، بعد وقتی وارد این مقوله می شوند به سختی های کار پی می برند و فکر می کنند وقتی قرار است من یک سلو 10 دقیقه ای بزنم باید پانزده سال کار بکنم که سلوی من مورد پسند جامعه هنری واقع شود و مهر تاییدی روی آن زده شود یا باید 20 سال کار بکنم تا یک نوازندگی خوب ارائه کنم، طاقت نمی آورند و خیلی ها راه را کج می کنند و به بیراهه می روند و دنبال یک راه ساده تر می گردد و مثلا سراغ موسیقی پاپ می روند و چون سهل تر است (هم در زمینه ی نوازندگی و هم آهنگ سازی و خوانندگی) زود تر به نتیجه می رسد هر چند هم کار عامه پسند باشد. این مسیر، مسیر سختی است و فقط عشق می خواهد. سال هایی که شما وارد کار حرفه ای شدید نوازنده کمتر بود، در نتیجه شما را بیشتر به کارها دعوت می کردند ولی در حال حاضر تعداد نوازنده ها بیشتر شده و رقابت بیشتر است حالا باید چه کار کرد؟ فکر می کنم هر دوره ای سختی هایی خودش را دارد آن زمان که من وارد کار موسیقی شدم عملا موسیقی تعطیل بود. درس من خیلی خوب بود پدرم همیشه به من می گفت چرا نمی روی درس بخوانی الان که موسیقی وجود ندارد. آن زمان اگر من در خیابان ساز دستم می گرفتم باید مجوز می داشتم و اگر نه باید مثلا دو شب در بازداشت می ماندم. یا شرایط جوری بود که تا چندین سال با مشکلات عجیب غریبی دست و پنجه نرم کردیم ولی تحمل کردیم. خیلی از دوستان ما ساز را گذاشتند کنار و رفتند دنبال کار دیگری.
چه چیزی باعث می شد که شما این شرایط را تحمل کنید؟ آیا از لحاظ روحی روی خود کار می کردید؟
ما فقط امیدمان را تا به حال از دست ندادیم و زحمت کشیدیم. من یادم هست حدود سال 59 یک کمانچه می خواستم پیدا کنم، تمام تهران را گشتیم ولی یک ساز خوب که صدایش از ساز خودم بهتر باشد پیدا نکردم، ناچار شدم پیش یکی از سازندگان سه تار رفتم به ایشان گفتم هر چقدر هزینه ساخت یک کمانچه باشد من پرداخت می کنم، برای من یک کمانچه بساز! ایشان گفت من کمانچه نمی توانم بسازم و جزو روال کار من نیست و فقط سه تار می سازم. با خواهش ایشان را راضی کردم که این کار را بکنند و بعد از شش ماه من صاحب ساز دیگری شدم و باز هم تحمل کردم، آن موقع اصلا معلمی نبود فقط آقای بهاری بودند که ایشان هم حوصله تدریس نداشتند، یعنی ما دو تا کاغذ نت مخصوص این ساز نداشتیم؛ اصلا نمی دانستیم چه جور این ساز را دست بگیریم، چگونه انگشت گذاری کنیم چه جوری آرشه را بگیریم معلمی نبود که ما پیشش برویم و بپرسیم آقا ما باید چه کار کنیم؟ کمانچه ای که شما از 30 سال پیش می شنوید به هیچ وجه با کمانچه نوازی حاضر قابل مقایسه نیست و کاربرد 30 سال پیش آن خیلی پایین تر از الان بود. یادم هست یک ضبطی با آقای پایور داشتم، می دانست آقای پایور بعد از ضبط کمانچه یک ویولن هم روی کار می کشیدند که فالشی های ساز بر طرف شود و صدا صاف شود. به ایشان گفتم من به این شرط می زنم که شما دیگر از ویولن استفاده نکنید، ایشان فرمودند اگر شما این کار را تمیز اجرا کردید و فالشی نداشت از ویولن استفاده نمی کنم در غیر این صورت باز هم روی کار یک ویولن می کشم که البته من کار را زدم و ایشان از کار رضایت داشتند و از ویولن استفاده نکردند.(البته این صحبت حمل بر خود ستایی نشود.)زمانی که در کانون چاووش کار می کردیم 4 نفر بودیم که کمانچه می زدیم، آقای شکارچی، آقای منتظری، آقای اردشیر کامکار و من. موقعی که تمرین گروه می شد سازها دیگر قدرتشان از ساز ما بالا تر بود، در مقابل تار، سنتور و ... خیلی وقت ها احساس کمبود می کردیم. برای ضبط یک کار ساعت ها با هم سر و کله می زدیم و بحث می کردیم. حالا با گذشت این سال ها این ساز برای خودش رپرتواری پیدا کرده، فقط خود من در هنرستان موسیقی تا به حال 40 تا هنرجوی خانم داشتم که فارغ التحصیل شدند و وارد دانشگاه شدند و در حال حاضر در حد حرفه ای نوازندگی می کنند. ولی قبلا چنین چیزی نبود. همین الان در همین تهران می توانید 20 نفر نوازنده کمانچه خوب پیدا کنید که در سطح حرفه ای قابل استفاده هستند. در جواب شما باید بگویم الان رقابت سخت تر شده اما این رقابت باعث پیشرفت می شود. و در حال حاضر یک هنرجو باید خیلی زحمت بکشد تا خود را نمایان و مطرح کند. الان سختی کار فرق کرده زمان ما آن گونه بود که عرض کردم و حالا به این شکل است.

۱۳۸۷ مرداد ۳, پنجشنبه

فرجپوری: ضبط گروهی تاثیرش در مخاطب بیشتر است ( قسمت سوم )

پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۷
به غیر از این کارهایی که انجام می دادید در منزل روزی چقدر تمرین می کردید؟
خیلی زیاد، آن موقع من تنها زندگی می کردم و در حین کارهای روزمره مرتبا مشغول تمرین بودم.
شما در صحبت هایتان گفتید رپرتوار اجرایی نداشتید پس چه چیزی را تمرین می کردید که این همه زمان می برد؟
قطعات ساز های مختلف، قطعات کمانچه نوازان اذربایجان، اتودهایی که خودم نوشته بودم و مرتبا مشغول کند و کاو بودم و فقط در این فکر بودم که از تمرین روزانه ام به بهترین نحو بهره برداری کنم. نوازنده موقعی می تواند حس خوبی را به مخاطب القا کند که خودش راحت باشد، زمانی که خود نوازنده احساس خوبی نداشته باشد نمی تواند انرژی مثبتی را به شنونده خود بدهد و این زمانی به دست می آید که شما در قبل تمرینات خوبی را پشت سر گذاشته باشید. من اوایل کارم ویولن می زدم و کمانچه نوازی برایم کار دشواری بود و همیشه موقعی که می خواستم از موسیقی و ساز خودم لذت ببرم می رفتم ویولنم می آوردم و شروع به نواختن می کردم. تا 3، 4 سال اول که کمانچه را دستم گرفته بودم با این ساز مشکل داشتم. تا یک روز به این نتیجه رسیدم که ویولنم را بفروشم و این کار را انجام دادم. حتی هر ساز دیگری هم که در خانه داشتم با ویولنم فروختم و گفتم اصلا بگذار به جز کمانچه صاحب هیچ ساز دیگری نباشم. چون کمانچه را انتخاب کرده بودم و باید می نواختم.
ویولن ایرانی می نواختید یا کلاسیک؟
ویولن ایرانی.
می گویند ذهن یک فرد باید آهنگساز باشد تا فرد بتواند آهنگ بنویسد، شما به این مسئله معتقد هستید؟ این مسئله در زمینه موسیقی ما صادق است یا خیر؟
تجربه ی من این را نشان می دهد که آهنگسازی یا اصولا خلق کردن لازمه اش فقط تمیرن کردن نیست، خیلی فاکتورهای تعیین کننده دیگری هم هستند که اهمیت دارند. یکی از آن ها شنیدن کارهای زیاد در سبک های مختلف است، مطالعه کردن، آشنا شدن با هنر های دیگر، ارتباط داشتن با جامعه، ارتباط درونی با فرهنگ آن جامعه و تفکر. مجموع این ها به اضافه تمرین و تکنیک است که باعث خلق کردن می شود. کسانی که آثاری خلق کردند و ماندگار تر بوده انسان هایی متفکر تر از دیگران هستند.وقتی سال ها موسیقی کار کنید دارای یک دیدگاه زیبایی شناسی و سلیقه می شوید، امکان دارد شما شیفته ریتم های مختلف بشوید، یا فیگورهای گوناگون و ملودی های مختلف و از آن ها در کارهای خود استفاده کنید، امکان دارد با سبک دیگری از موسیقی، هر چند هم که از نظر آهنگسازی قوی باشد، ارتباط بر قرار نکنید چرا؟ چون خلق و خوی زیبایی شناسی و همچنین سلیقه ی شما با آن سبک ساز گار نیست. حالا وقتی فردی صاحب سلیقه شد و خواست کاری بنویسید چه کند؟ حالا وقت شنیدن آثار قدما تا آهنگسازان معاصر است، وقت آنالیز کردن آن ها، زندگی کردن با آن ها و در آخر مقایسه آن ها با کارهای خودش و درس گرفتن از نتیجه به دست آمده. امکان دارد شما یک ملودی بسازید و پس از گوش دادن به آن متوجه شوید که شبیه آن ملودی قبلا ساخته شده. البته این صحبت ها مربوط به موسیقی ایرانی است موسیقی غربی که بحث جداگانه خود را دارد.
شما آثاری را که با گروه دستان ضبط می کنید و در دسترس ما قرار می دهید نسبت به آثار دیگر دوستان حس و حال بهتری را به شنونده القا می کند یعنی فقط موسیقی نمی شنویم بلکه از احساس شما نوازندگان هم بهره می بریم مثل اجرای زنده که شنونده کاملا در تسخیر احساس نوازنده و اهنگ ساز است. سوال من این است شما وقتی برای ضبط یک اثر به استودیو می روید، آیا تک تک قطعات را ضبط می کنید و بعدا روی هم میکس می شود یا به صورت گروهی مانند یک اجرای زنده می نوازید که کار این گونه دارای احساس است؟
ما از 10 سال گذشته تا به حال همیشه سعی کردیم که گروهی بنشینیم چون حس و حال جمعی نواختن، اگر هم اشکالاتی داشته باش، تاثیرش روی مخاطب بیشتر است. وقتی وارد استودیو می شویم صدابردار جاهای مخصوصی را برای هر یک از ما درست می کند به طوری که ما همدیگر را ببینیم و بعد می نوازیم که حس و حال گروهی نواختن را پیدا کند.
استاد از یکی از سازهایتان که داخل آن از ترکه های سفید استفاده شده بیشتر استفاده می کنید، سازنده ی این ساز کیست؟
ساخت آقای ملکی است که خودشان اهل لرستان هستند و چند سالی است که به تهران آمدند و مشغول این حرفه هستند.
اجراهای مختلفی با گروه دستان همراه با همایون شجریان در اروپا داشتید که اولین اجرای مستقل آقای همایون شجریان محسوب می گردد، کمی در این باره برای ما بگویید؟
عرض کنم اصولا ما در گروه دستان پروژه های مختلفی را دنبال می کنیم، اعضای گروه دستان ثابت هستند ولی در هر پروژه با یک خواننده کار می کنیم. برای اینکار از 2 سال پیش تصمیم داشتیم که با آقای همایون شجریان همکاری داشته باشیم. دو کار آماده کردیم، یک کار در دشتی از حمید متبسم و کار دوم در اصفهان که از ساخته های من بود. در این تور یازده اجرا داشتیم که در کشورهای ایتالیا، آلمان، سوئد، انگلیس و آخرین کنسرت های ما در هلند و بلژیک بود. در حال حاضر در این فکر هستیم که یکی از این اجراهای زنده را برای سی دی صوتی آماده و منتشر کنیم.
جناب همایون شجریان دارای مشخصه خاصی هستند که ایشان برای این تور انتخاب شدند؟
گروه دستان یک گروه کاملا حرفه ای محسوب می شود و توان کاری خواننده برای ما خیلی مهم است. یکی دیگر از فاکتورها شخصیت کاری خواننده است که قبل از انتخاب همه این ها را لحاظ می کنیم. آقای همایون شجریان در حال حاضر یکی از بهترین خوانندگان این مملکت محسوب می شوند و به جز این مسئله خود ایشان یک موزیسین حرفه ایست که این بسیار حائز اهمیت است و خوشبخانه در این یازده کنسرت خیلی خوب ظاهر شدند و تاثیر خوبی هم داشت.
با تشکر از شما و پاسخ های صادقانه و صمیمیتان.

۱۳۸۷ مرداد ۲, چهارشنبه

گفت و گو با حميد متبسم در باره ي گروه بزرگ مضراب



شنبه 18 اسفند 1386

به نام مقام متعال



استاد متبسم عزیز در هفته های اخیر مصاحبه های زیادی با گروه دستان در رابطه با اجرای اخر شما یعنی کنسرت های دستان با همایون شجریان انجام شده و ازطریق رسانه های مختلف در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است – اما من مطلع هستم شما به غیر از همکاری با گروه دستان سرپرست گروه دیگری در خارج از کشور هستید به نام مضراب که فقط از ساز های مضرابی تشکیل شده و اکثر نوازندگان ان جوان هستند.

متاسفانه از نظر رسانه ای خیلی کم به این ارکستر پرداخته شده با توجه به این که این کار در خارج از کشور بسیار دشوارست – این مصاحبه گفت و گوی من شما ست درباره ی گروه مضراب و چون مضراب گروه جوانی است دغدغه های جوان های موزیسین را هم برای شما مطرح می کنم لطفا ما را راهنمایی کنید.

1) چطور شد که به فکر تشکیل ارکستر مضراب افتادید؟ ( لطفا یک بیوگرافی کامل از این ارکستر برای ما بگویید)

اگر انتظار دارید که محیط اطراف شما مورد توافق و پسند شما باشد باید شما نیز در آن فعال باشید، یک گیاه به شما طراوت و زیبائی می دهد و از شما نیز توقع نگهداری و آبیاری دارد.هنرجوی موسیقی بخصوص آن که کارش موسیقی نیست نیازمند انگیزه برای ادامه کار است و نمی تواند همیشه برای خودش ساز بزند.

در حاشیه: این درست است که در گروه مضراب بسیاری از جوانان همکاری می کنند لیکن برخی نیز از جوانان قدیم اند.


2) استاد دهلوی در سال 1371-1372 ارکستر مضرابی را در ایران تشکیل دادند که اتفاقا یکی از اعضای گروه دستان در این ارکستر می نواختند و ایشان کسی نبودند جز حسین بهروزی نیا – این ارکستر به علت عدم حمایت دولت تعطیل شد و در سال 1383 دوباره فعالیت خود را اغاز نمود ( این بار با نوازنده های جوان ) و در سال 1384 3 شب در تالار وحدت به اجرای برنامه پرداخت و همین طور در جشنواره ی فجر سال 1384 و باز به خاطر عدم حمایت دولت منحل شد – من نمی دانم شما هم در سال اولی که این ارکستر اغاز به کار کرد در ان می نواختید یا نه؟ اما همواره یک سوال برای من مطرح بوده و ان این که ایده ی گروه مضراب را از ارکستر مضرابی استاد دهلوی گرفتید یا خیر الگوئی شخصی و جدا گانه داشتید؟

- در این که انسان همیشه از آنجائی حرکت می کند که دیگران رسیدند، شکی نیست، لیکن تشابه نام گروه مضراب وارکستر مضرابی اتفاقی ست.و اگر چه در حال حاضر بیشتر نوازندگان این گروه نوازندگان تار و سه تار اند لیکن محدودیتی برای شرکت ساز های دیگر نیست.در نتیجه می توانست نام این گروه هر چیز دیگری نیز باشد.

3) این ارکستر از چند نوازنده تشکیل شده و چه ساز های را پوشش می دهد؟ با مشکل کوک ساز های ایرانی چه می کنید ان هم با این تعداد نوازنده؟ در حال حاضر 26 نفر در این گروه شرکت دارند که شامل نوازندگان تار، سه تار، بمتار، بربط، عود، سنتور، نی، سازهای کوبه ای و خواننده می شود.

- مشکل کوک ساز های ما که تمامی ندارد، لیکن یکی از دلایل متغیر بودن کوک ساز های ما نبود یک کوک ثابت است.من سر کلاس به همه دوستان یک کوک ثابت توصیه می کنم(سی بجای دو )که در مجموع معدل مناسبی ست برای همه ساز های ایرانی.این بدین معنی ست که هنرجویان و خود من نیز در حد امکان هیچ گاه کوک پایه سازمان را عوض نمی کنیم.خود این کمک بزرگی ست برای ثابت ماندن کوک و کم شدن گرفتاری هایش.
4) رپرتوار این ارکستر چگونه تهیه می شود؟ ایا قطعات را خود شما می نویسید و برای ارکستر تنظیم می کنید؟

بله تا کنون بیشتر قطعات من اجرا شده، ولی یکی از بخش های آموزشی کلاس ما پرورش ذوق آهنگسازی ست که نتیجه اش قطعاتی چند از دیگر همکاران این گروه است.بعلاوه بابک کامگار که در هلند درس موسیقی می خواند و رهبری این گروه را بعهده دارد نیز خودش برای این گروه آهنگسازی می کند.
5) مسلما در کشوری چون هلند نوازنده ی سازهای ایرانی بسیار کم است ان هم نوازندگان جوان چون نواختن با ساز ایرانی شیوه های مختلفی دارد مثلا در گروه یک جور باید نواخت در ارکستر که کارها پارت بندی شده جور دیگر آیا این مسئله برای نوازندگان این ارکستر به راحتی قابل درک است؟
بکار بردن کلمه به راحتی راحت است، بهتر است بگوئیم کم کم و با زحمت یاد گرفتند و یا دارند یاد می گیرند.

6) تمام نوازندگان گروه مضراب از شاگردان شما هستند؟

شاید یکی دو تای آنها رسما شاگرد من نبودند.
7) نوازندگان همه تحصیلات موسیقی دارند؟
خیر همانگونه که در ابتدا اشاره شد، غالب این دوستان شغل دیگری دارند و موسیقی را در اروپا آموخته اند.
8) شما در این گروه از رهبر ارکستر هم استفاده کرده اید و ان هم یک رهبر جوان وجود رهبر ارکستر برای چنین انسامبلی اجباریست؟ ایا در پیشرفت کار موثر است؟ تمام نوازندگان که به فنون رهبری آشنا نیستند که بتوانند از ان پیروی کنند؟
در یک گروه بزرگ نوازندگان مشکل شنیدن یکدیگر را دارند و به همین دلیل نیاز به کسی است که همه از او پیروی کنند و سرعت ضرب ها و اندازه نوانس ها را از وی بگیرند. بعلاوه در گروه مضراب همه چیز جنبه آموزشی دارد و بنای کار حرفه ای نیست، از این رو انتظار هم در همین حد است.

9) شما سال ها با دستان کار کرده اید – سال ها اهنگ سازی کرده اید - تدریس- نوازندکی در اثار مختلف و به طور قطع یکی از موزیسین هایی هستید که به گردن موسیقی ایران حق دارید و به پیشرفت ان کمک شایانی کرده اید حال با این همه تجربه چطور حاضر هستید کنار چند جوان کم تجربه بنشینید و با متانت تمام نوازندگی کنید؟ چه احساسی دارید؟ و اصلا چرا این کار را انجام می دهید؟

این استدلال ها عاقلانه ست و با مورد سئوال شما که بازتاب عشق است، هماهنگی ندارد.با متانت ساز زدن اصل است و به این ربطی ندارد که کجا و با چه کسی ساز می زنی، بعلاوه این دوستان از جان و دل مایه می گذارند و با تمام مشکلات از راه های دور و نزدیک دور هم جمع می شوند، در کنار این ها با افتخار ساز نزنی، چه بکنی؟

10) ارکستر مضراب تا به حال در چه کشورهایی به اجرای برنامه پرداخته؟

در چند شهر آلمان و هلند





12) برخورد موزیسین های حرفه ای غربی با چنین ارکستری چیست؟

آنکه تا کنون کار این گروه را با توجه به موارد ذکر شده، شنیده ، دوستان را مورد توجه و تشویق قرار داده.

13) ایا تجربه ی گروه دستان به ارکستر مضراب کمک کرده یا دو عنصر و تجربه ی متفاوت هستند؟

حتما اینطور بوده، من ایمان دارم که تجربه سال ها کار گروهی این همه را میسر می کند، لیکن تجربه بدون دانش کاری از پیش نمی برد.
14) ایا آلبومی از گروه مضراب منتشر شده ؟ و در ایران مانند آثار گروه دستان از گروه مضراب آلبومی منتشر خواهید کرد؟
هنوز شاید زود است که در این مورد گفتگو کنیم.

15) فرض می کنیم یک جوان هلندی به ساز بربط علاقه مند می شود – بربطی تهیه می کند و شروع به نواختن می کند ( البته نمی دانم چگونه می تواند معلم بربط در کشور اروپایی پیدا کند ) بعد از مدتی قطعه نوازی شروع به نواختن ردیف سازی می کند – این جوان اروپایی چگونه می تواند فرق مخالف سه گاه را با اصفهان یا نوا درک کند؟ می دانیم که موسیقی ایرانی در خون ایرانی هاست در نتیجه برای ما ایرانی ها و تقریبا ما شرقی ها قابل درک تر است ولی یک جوان اروپایی چگونه می تواند با ربع پرده هایی که در موسیقی کشورش بسیار نا یاب است ارتباط بر قرار کند؟ به آن خو بگیرد؟ با ان به وجد بیاید؟ و با آن اشک بریزد؟ یاد گرفتن یک بحث است و لی خو گرفتن و زندگی کردن با ان بحثی دیگر . اگر می خواهید مثال بزنید که خب ویولن را هم در همه جا می نوازند باز سوال دارم که ویولن دیگر ساز کشور خاصی نیست متعلق به دنیا ست و در هر کشوری حداقل روزی 100 قطعه کلاسیک پخش می شود و همه کشورها از فقیر ترین تا غنی ترین حداقل یک ارکستر سنفنیک را دارند با توجه به این مسئله موسیقی کلاسیک ملموس تر از موسیقی کشورهای دیگر مثل ایران – هند یا افغانستان است و ارتباط گرفتن مشکل تر. ( نزدیک به 10 سال است که این سوال شخصی من است )

این که این موسیقی در خون ماست را بهتر است که طور دیگری بیان کنیم، شاید بهتر باشد بگوئیم که با ان خو گرفته ایم، بزرگ شده ایم و زندگی کرده ایم.در طرح مسئله موسیقی غرب و ساز ویلن شما کمی پاسخ خود را یافته اید، - با پدیده ای زندگی کردن اصل است.در میان ما ایرانیان نیز هستند بسیاری که موسیقی جزء ناچیزی از زندگی شان است، این گروه که تعدادشان کم هم نیست، آنهائی هستند که موسیقی را به دو دسته غمگین و شاد تقسیم می کنند و موسیقی برایشان فقط یک مصرف دارد.موسیقی پدیده ایست انتزاعی و شما نمی توانید بفهمید که دیگری چه تاثیری از آن می گیرد، به همین دلیل هم نمی توانید بگوئید که غربی ها از موسیقی ما نمی توانند مانند ما لذت ببرند، چرا که نمی دانید چه اتفاقی در درون انها با شنیدن موسیقی ما می افتد.من در این سالها برخورد ها و نگرش هائی در مورد موسیقی مان از همین مردمان اروپا دیده ام که نمونه اش را از بسیاری از همکاران خودمان ندیده ام.این است که عجولانه قضاوت نمی کنم. البته در یک تحلیل عام می توان گفت که موسیقی مانند زبان است که تا آن را نفهمی از آن لذت نخواهی برد، لیکن تنوع این زبان مانند زبان محاوره نیست و مرز سیاسی ندارد و مانند زبان صد در صد ملی نیست.آنچه ما امروز بعنوان موسیقی ایران نام می بریم دامنه اش تا برخی کشور های اروپائی می رسد و تشابه بسیار نیز با موسیقی رسمی اروپا دارد.


17) شما درباره ی اینده ی گروه دستان سخن گفته اید– اما در باره ی اینده ی گروه مضراب خیرآینده ی این گروه به چه شکل است؟
ما کارمان را می کنیم و تا آنجا که توانی باشد ادامه می دهیم.



18) حال که صحبت از گروه مضراب است لطف کنید اسم نوازندگان و دستندرکاران این گروه را برای ما بگویید؟

لیست نوازندگان گروه بزرگ مضراب

تار 1- رامین عظیمیان 2- محسن بنا یی3- محمد طبا طبا یی بم تار 4- سجاد رهنمایی5- سعید خطیر مهر 6- لاله جوشنی سه تار7 - پژمان زاهدیان8- فرزانه جهان میر9- امیر صحرایی10- گیو قلمکاری پور11- بهروز نقی پور 12- آبتین جوان پیکر13- شاهین فتح راضی سنتور14- بهزاد روشن پور بربط15- ساسان عضدی 16- متیو دوپونت نی17- حسین زارع سازهای کوبه ای18- پاشا کرمی تنبک19- محسن نجاتی دف و دایره آواز20- مرسده هاشمی 21- سهیلا فلاحی22- فروز جوادی23- منصوره زرندی24- آذر مشاور25- سونیا کریمی

رهبر: بابک کامگار

19) شما هیچ وقت از تحصیلات موسیقی خود سخن نگفته اید آیا تحصیلات اکادمیک موسیقی دارید؟

من در دانشسرای هنر (روزانه) و هنرستان ملی موسیقی (شبانه) درس موسیقی خواندم، مدرسه غیر رسمی دیگر نظیر خانه ما ن، چاووش، دستان و غیر ... نیز زیاد دیده ام که تاثیرش بسیار بیشتر ازرسمی هایش بود.



20) ارکستراسیون - ساز شناسی و تلفیق هارمونی های شما بسیار عالی و دلنشین است آیا ساز غربی هم می نوازید؟خیر
21) اصولا چند ساز را با هم نواختن خوب است چه ساز ایرانی یا غربی – نظر شما در این باره چیست؟
به نظر من یک عمر و یک ساز، البته من خودم دو ساز می زنم، لیکن گاهی که در مقابل این یکی روسپیدم از آن یکی خجالت می کشم.

22) تحصیلات اکادمیک برای جوانی که حرفه اش را موسیقی قرار می دهد واجب و مفید است؟ یا خیر به طور آزاد هم می تواند به سر منزل مقصود برسد؟

دروسی است که حتما باید خوانده شود و فنونی که باید فرا گرفته شود، در مدرسه یا خصوصی، بعلاوه بودن در محیط سلامت موسیقی عامل رشد و جا افتادن همه این هاست.
23) جسارتا - ما جوان ها برای پیشرفتمان باید رهنما و الگویی داشته باشیم حال از شما سوال دارم شما که در چند شاخه ی موسیقی به طور حرفه ای فعال هستید ( نوازندگی دو ساز تار سه تار _ اهنگ سازی – تدریس ) چگونه به همه ی این کارها میرسید؟ روزی چند ساعت مشغول نواختن هستید ؟ راه و روش نواختن صحیح نواختن چیست؟ اصلا چه کار باید بکنیم؟ ( ما جوان ها واقعا با این مشکلات روبرو هستیم که نمی دانیم چه کار باید بکنیم همه ساز می زنند اهنگ می سازند ولی قدم از قدم موسیقی ایران برداشته نمی شود دست اخر همه ی ما نا امید یا ساز را کنار می گذاریم – یا خود را بی استعداد می یابیم و دچار اوضاع روحی نا مناسب می شویم چرا که هیچ تدبیری برای این موضوعات وجود ندارد
در کار هنر باید کار بسیار کرد و توقع کم.اگر نوزادی را نگاه کنید و انتظار داشته باشید که بزرگ شدنش را ببینید، هیچ اتفاقی نمی افتد، ولی اگر به او برسید و به بزرگ شدنش فکر نکنید سلامت رشد خواهد کرد و رشید نیز خواهد شد.برنامه ریزی شده کار کنید، باید بدانید روی چه موضوعی کار می کنید، تا آنجا که من می دانم بسیاری جوان های نوازنده مسئله اصلی شان شده سریع زدن پاساژ ها و دایره هنر موسیقی را با میدان اسب دوانی اشتباه می گیرند.برای نوازنده شدن فقط نباید نواخت، بلکه باید با تفکر نواخت و متفکر نیز شد. موسیقی باید شما را متاثر کند نه متحیر.البته این ممکن نیست که همه کسانی که درس موسیقی می خوانند موسیقی دان برجسته بشوند، برای آفرینش هنر به جزفراگیری فنون موسیقی نیاز به زمینه های دیگری هم هست که همگان ندارند.بسیاری از کسانی که ساز می زنند فقط نوازنده خواهند شد و آثار دیگران را اجرا خواهند کرد.و برخی نیز در بخش های آموزشی و تئوریک فعال خواهند بود.
24) وضع موسیقی ایران را چگونه می بینید؟ ( از تمام زوایا )
موسیقی در تمام دنیا از حمایت های دولتی برخوردار است، هیچ ارکستر سیمفونیکی در دنیا با درآمد حاصله از کنسرت ها زندگی نمی گذراند.هیچ سالن کنسرتی بدون حمایت های دولتی و اسپانسر های رسمی و غیر رسمی روی پا نیست.موسیقی تنها پدیده هنری ست که شما روز شب را به هر شکل با آن می گذرانید، حتی کسانی که یک پخش صوت ساده در منزل ندارند، ناخواسته شنونده موسیقی اند.کدام فیلم بدون موسیقی؟کدام تصویر بدون موسیقی؟و کدام مراسم شادی و سوگی بدون ترنم آوازی یا سازی گذشته ومی گذرد ؟این هنر مستقل است و مکمل همه هنر هاست ، این هنر دل را از هر گونه پلیدی می شوید، بر علیه خشونت است و صلح می طلبد.درخت تنومند موسیقی را که موجب صفای زندگی شماست، آبیاری کنید
25 ) اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید ؟
خیر
از این که وقت شریف خود را در اختیار ما گذاشتید تشکر می کنم