۱۳۸۸ مرداد ۱۶, جمعه

انتقال وبلاگ آرپژ به بلاگفا

خواننده ی گرامی :

از مرداد ماه سال 1388 این وبلاگ به آدرس
منتقل گردید.

۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

پیام تسلیت برای آقای آروین صداقت کیش

جناب آقای آروین صداقت کیش:

با سلام

وبلاگ آرپژ در گذشت مادر بزرگوارتان را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض می نماید.

۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

عرض تسلیت به دو هنرمند فرهیخته،آقایان رامین جزایری و غلام رضا میر هاشمی

آقایان رامین جزایری و غلام رضا میر هاشمی

با سلام:

وبلاگ آرپژ این ضایعه دردناک و مصیبت وارده را به شما و خانواده ی محترمتان تسلیت عرض می نماید و از درگاه خداوند منان برای شما دو هنرمند گرامی صبر و شکیبایی مسئلت می نماید.

۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

جناب آقای میرحسین موسوی

با سلام

از آنجا که هنرمند واقعی در جهت رسانیدن جامعه به اهداف و آرمانهای انسانی تمامی قوای خود را مصروف تعالی فرهنگ جامعه خود می نماید ، لذا انتظار میرود که درعرصه های حرکات خود جوش و مردمی خاموشی نگزیده و درجهت نیل به رسالت یاد شده ، شفافیت آرمانهای خود را صریحا بیان کند. درهمین راستا ارکستر ملل به عنوان نهادی فرهنگی و غیر سیاسی ضمن اعلام حمایت معنوی از جنابعالی و آرزوی موفقیت برای شما در عرصه انتخابات سرود ایران جوان ( وطنم وطنم ) را که مدتی است به عنوان اثری شنیداری جهت تهییج روحیات ملی – میهنی توسط ستاد انتخاباتی شما مورد استفاده قرار می گیرد به طور رسمی به جنابعالی تقدیم میدارد. باشد که این یادگار، دست های مودت اهالی فرهنگ و سیاست را در هم بفشرد.
ارکستر ملل

قضیه از این قرار است «در خدمت و خیانت»

پیمان سلطانی

جای آن است که خون موج زند در دل لعل زین تغابن که خزف می شکند بازارش

اگر رادیو با آن قدمت هشتاد ساله اش در ایران و تلویزیون با آن قدمت شصت و اندی ساله اش ادعای نجابت، پاکی و صداقت می کنند و می بینیم که گاه جور دیگری از آب در می آید، چه معامله ای با آن خواهیم کرد؟ دشنامش می دهیم یا پوزخند می زنیم و می گذریم؟ قبل از این که به پاسخ این پرسش ها پی برده باشم، فقط این را می دانم که هر دو (رادیو و تلویزیون) به برخی از ما نارو زده اند و البته این سرگذشت آن نارویی است که من پس از ماه ها سکوت می نویسمش. می نویسم و اگر علاج نکند، حداقل روشن خواهد کرد.
قصد ندارم وصف به خاطر خود وصف کنم که می خواهم برای روایت، این وصف را انجام دهم و بدون هیچ تشریفاتی روایت خواهم کرد. ما که لباس غربی ها را به تن نکرده ایم و در سلسله مراتب فرهنگ های غربی دست به دست نشده ایم، که بی آن که مستعمره باشیم، گاه شلاق استعمار غربی ها را بر گرده ی خود حس کنیم.
چند سال قبل در پی فعالیتی که در زمینه ی سرود ها و تصنیف های ملی میهنی انجام می دادم، دوستی ملودی ای از «لومر» را به نام «سلام شاهی» در اختیارم گذاشت. من این اثر را برای ارکستر سمفونیک و سازهای ایرانی تنظیم کردم (دوست دیگرم آقای بیضایی نیز هم زمان این کار را انجام دادند). من بر اساس آن ملودی اثری خلق کردم که آغشته به ارکستراسیون، هارمونی و استراکچری جدید بود، رنگ و بوی امروزی داشت، لحن شخصی مرا گرفته بود و فکر آمیخته شدنش با شعر را نیز با عزیزم استاد بیژن ترقی در میان گذاشتم و نهایتاً اثری شد که مورد اقبال عام و خاص قرار گرفت. صد و سی نوازنده و گروه کر در لوای ارکستر ملل همه با هم و یک صدا این اثر را اجرا کردند و در این میان سه تک خوان نیز حضور داشتند که هر یک با صدای خود لحنی به آن بخشیدند.
ملودی ای که صد سال پیش هم اجرا شده بود، یعنی همان زمانی که تصنیف های ارزشمندی چون «از خون جوانان وطن» (عارف قزوینی) و ... هم اجرا می شدند و با اقبال عمومی هم رو به رو بوده اند. صد سال پیش، ملودی لومر هم اجرا شد و مانند ده ها اثر دیگر هیچ محلی از اعراب نداشت. حدود صد سال بعد این اثر، که فی الذاته ملودی ای خام است، بازسازی و بارور می شود، شعر در کنار آن قرار می گیرد، ماه ها روی آن زحمت کشیده می شود و بیش از صد نفر شب و روز روی آن کار می کنند و در لحظات آخر تک خوانی می آید و مانند سایر عوامل اجرایی یک ارکستر می ایستد، در دو، سه جلسه تمرین ارکستر را مانند سایرین همراهی می کند و در لحظات آخر قصد دارد آن را ببلعد. امکان داشت از میان ده ها تک خوان یکی در جای دیگری باشد و درست برحسب تصادف یک نفر می آید و البته آن چیزی را می خواند که آهنگ ساز و رهبر ارکستر از او خواسته است و بعد می خواهد صاحب کار شود و این اجازه را رادیو و تلویزیون به صورت غیر مستقیم به او می دهند. من این را خیانت می دانم.
ارکستر «ملل» قرار بود به نام ارکستر «تخت جمشید» در کنار خواننده ی بزرگی چون محمدرضا شجریان در تخت جمشید کنسرتی را اجرا کند. استاد شجریان در نشستی دلایلی برای عدم همکاری با ارکستر اعلام کرد (که هیچ ربطی به ماهیت ارکستر ملل نداشت) که برای من قابل احترام بود و بالاخره این سعادت نصیب ارکستر نشد. به دلایل متعدد امکان حضور در تخت جمشید هم فراهم نشد. ماه رمضان در پیش بود. نوازندگان همراه ما از کشور ارمنستان قصد بازگشت داشتند و ما به ناچار می بایست حاصل تمریناتمان را به اجرا می گذاشتیم. به تالار وحدت رضایت دادیم و باید خواننده ای را در لحظات پایانی جایگزین می کردیم. چندین نفر پیشنهاد شدند. علیرضا قربانی را انتخاب کردیم، اما شرایط حضور ما در تالار وحدت به گفته ی یکی از مدیران وقت تالار در صورتی فراهم می شد که اولاً با شخصی به نام قربانی همکاری نکنیم (به دلیل مشکلاتی که آن زمان تالار با قربانی پیدا کرده بود) و بعد این که از خواننده ای به نام عقیلی استفاده کنیم. صدای آقای عقیلی را شنیدیم و قرار شد که این همکاری صورت گیرد. در اجرای بعد نیز به اصرار اسپانسر مجدداً مجبور به همکاری با آقای عقیلی شدیم و البته لازم به ذکر است که اجرای این اثر تحت عنوان «نخستین سرود ملی ایران» یا با نام «ایران جوان» و همین طور با نام «وطنم، وطنم» با اجرای آقایان حسین علیشاپور و سینا سرلک نیز به اجرا در آمده است و ارکستر بهترین اجرای خود را از این اثر با آقای علیشاپور انجام داده است.
بنا به درخواست دوستانم در رادیو اجرای این اثر را با ارکستر ملل به همراه آقای عقیلی در اختیار آنان قرار دادم، تنها به این دلیل که از ضبط بهتری برخوردار بود و از همان ابتدا تنها درخواست من از اهالی صدا و سیما این بود که حداقل حقوق معنوی آن رعایت شود. نه تنها رادیو و تلویزیون به عهد خود وفا نکردند که حتا اثر را به نام خواننده ی آن معرفی می کنند. مجری،تهیه کننده و نویسنده­ای که هنوز در این حد آگاهی قرار نگرفته است که اثر را به نام مؤلف بخواند، باید در حضور خود تردید کند. فرهنگ سازی را به دست چه کسانی سپرده اید؟ اثری متعلق به آقای وزیری است، به نام خواننده معرفی می شود، متعلق به آقای خالقی ست، همین طور، متعلق به آقایان پایور، علیزاده و مشکاتیان است نیز همچنین. مجری ای که هنوز تفاوت بین خالق و خواننده را نمی داند، تفاوت بین مؤلف و اجرا کننده را نمی شناسد، چگونه حق فرهنگ یک ملت را از طریق رسانه ادا می کند؟ وقتی دوست عزیزم، علیرضا جواهری، فریاد می زند که جلوی این خواننده سالاری را بگیرید، حکایت از همین ماجرا دارد. خواننده مانند سایر نوازندگان - که برخلاف خواننده همیشه نادیده گرفته می شوند- یک اجرا کننده است. آیا به یاد دارید در کنار بنان چه نوازندگان زبردستی آن آوای دل انگیز را جان می بخشیدند؟ آیا به یاد دارید خالق اثر «من از روز ازل» چه کسی ست؟ من به مجریان صدا و سیما یادآوری می کنم که نام مرتضا محجوبی را به یاد بسپارند و همچنین به یاد داشته باشند که به هیچ وجه حق توهین به خالقین موسیقی و هیچ هنر دیگری را ندارند. اینان همان کسانی هستند که پسوند استاد را تنها برای خوانندگان به کار می برند و تصور می کنند که آهنگ سازان و نوازندگان کارگزار خوانندگان اند. سازمانی که خود را موظف به رعایت حقوق مادی مؤلف نمی داند، از دیدگاه اخلاقی موظف است که حقوق معنوی او را رعایت کند. من همین جا اعلام می کنم که اثر «ایران جوان» متعلق به «ارکستر ملل» است و به ملت ایران نیز تعلق دارد؛ و تنها در صورتی که به نام مؤلف و خالق آن معرفی گردد، حق پخش آن از صدا و سیما مجاز است، من بر این اساس آن را به امانت در اختیار رادیو و تلویزیون گذاشته ام. خیانت در امانت نکنید.

اولين سرود ملي ايران اثر كيست؟

ضیاءالدین ناظم پور*
در خصوص لزوم رعایت قوانین کپی رایت و ارج نهادن به حقوق مادی هنرمندان، سال هاست که همگی از جمله منتقدین، هنرمندان و مسؤولان گفته ایم و شنیده ایم هرچند اخیرا راهکارهایی در این خصوص ارائه و در بخش تکثیر غیر قانونی فیلم های سینمایی به صورت اجرایی در آمده است؛ لیکن هنوز هم به جایگاه واقعی حفظ حرمت آثار هنری به گونه ای شایسته دست نیافته‌ایم.
اما در بحث حقوق معنوی هنرمندان پایبندی به اخلاق هنری از سوی جامعه ی هنرمندان می‌تواند پایان بخش بحث هایی نظیر عنوان این نوشتار باشد.
اولین سرود ملی ایران در سال 1273 هجری شمسی توسط "ژان باتیست لومر" نوشته و در همان زمان توسط ارکستر سازهای بادی مدرسه ی نظام به اجرا در آمد. هرچند که پس از اجرای این سرود توسط ارکستر ملل در سال 1384 برخی در مورد واژه ی "اولین" که به این سرود اطلاق شده بود نظر مساعدی نداشتند، لیکن این اجرا تحسین اغلب اهالی موسیقی در مورد تنظیم، چگونگی اجرا و شعر سروده شده بر روی آن را در بر داشت.
ایده ی تنظیم مجدد این سرود برای ارکستر ملل به پیشنهاد آقای پیمان سلطانی و تایید شورای ارکستر صورت پذیرفت. در این تنظیم ضمن تطبیق عوامل ملودیک اثر با اصول موسیقی کلاسیک ایران و اضافه شدن اورتور، کودا و کادانس مناسب و با سرایش شعری ملی - میهنی توسط استاد بیژن ترقی و اجرای حماسی ارکستر، لحن جدیدی از این اثر خلق شد که منحصر به ارکستر ملل است.
همچنین آقای بیژن ترقی طی دست نوشته ای حق اجرای شعر آن را نیز به طور رسمی به پیمان سلطانی و ارکستر ملل واگذار و در صفحه ی 543 کتاب " آتش کاروان" به آن اشاره نموده اند. لذا ارکستر ملل این اجرای سرود مذکور را متعلق به خود می داند و هرگونه اجرای این سرود را، که بر مبنای این تنظیم و شعر توسط افراد یا گروه های دیگر صورت پذیرد، غیر قانونی و قابل پیگیری تلقی می‌کند. (یادآوری می شود که دو تنظیم توسط پیمان سلطانی و سیاوش بیضایی برای ارکستر ملل از این اثر انجام شده است، که هر دو در انحصار و اختیار ارکستر ملل هستند.)
شاید پخش چند صد باره ی این سرود از رادیو ها و شبکه های تلویزیونی مختلف کشور با معرفی آقای عقیلی به عنوان خواننده (البته اين اشتباهی است که از سوی مجريان صدا و سيما مدام انجام می گيرد که خواننده را مؤلف و تنها مجری آثار موسيقی می دانند)، ایشان را مجاب نموده است که تصور کنند این اثر متعلق به خودشان است و هر کجا که دلشان بخواهد می توانند با اجرایی ضعیف این سرود را بخوانند و فراموش کنند که حتی نامی از ارکستر ملل به عنوان صاحب اثر ببرند.
آقای عقیلی که بخش مهمی از شهرت و اعتبار خود را مدیون ارکستر ملل و این سرود هستند، باید بدانند که این اثر را نه تنها ایشان بلکه آقایان سینا سرلک و حسین علیشاپور نیز به همراه ارکستر ملل خوانده اند و اتفاقا اجرای آقای حسین علیشاپور به دور از تحریر‌های تقلیدی و فریادهای تصنعی زیباترین اجرای این سرود است که در سی و یکم فروردین 87 در مقابل سر در باغ ملی تهران به سمع مخاطبین ارکستر رسید. در پایان یاد آور می‌شوم که بهتر است ابتدا به حریم معنوی یکدیگر احترام بگذاریم و سپس رعایت قوانین کپی رایت را انتظار داشته باشیم.
*مدير اجرايي اركستر ملل

۱۳۸۸ خرداد ۱۹, سه‌شنبه

یک اثر متعلق به کیست؟


روشنک دیبا

در پاسخ به پرسش فوق، قطعاً نام خالق اثر به ذهن می رسد و سؤال بعدی این است: خالق اثر کیست؟ پاسخ به این سؤال به سادگی پرسش قبلی نیست. ما چه کسی را به عنوان خالق یک اثر می شناسیم؟ همه می دانند که روند تکامل هنر یک روند پلکانی ست، و هر هنرمند از استادانش و محیط اطرافش می آموزد و تأثیر می پذیرد و بر دستاوردهای آنان به سهم خود پله ای می سازد که شاید از فراز آن بتوان افق را گسترده تر دید. اما این امر به سادگی اتفاق نمی افتد. قطعاً در بررسی تبار شناسی یک جریان هنری و تاریخ یک اثر سخن از سرچشمه های آفرینش آن به میان می آید اما در نهایت یک اثر متعلق به کسی ست که به آن جان بخشیده است. "در تمام اعصار دلاورانی هستند که کارهای اعجاب انگیزی می کنند، زیرا نمی توانند کاری غیر از آن انجام دهند، و نه آن ها و نه دیگران پی نمی برند که چگونه و چرا چنین کارهایی انجام می گیرند. پیش از آفرینش کامل یک اثر، حتا کسی پی نمی برد که چه چیزی در حال وقوع است و خودِ شخص به هیچ وجه پی نمی برد که چه کرده است، مگر لحظه ای که آن را تماماً به انجام برساند."[1]
روند آفرینش یک اثر به صورتی است که در هر مرحله ای از ایده تا اجرا وامدار آموزه ها و الهامات هنرمند است که با درون او می آمیزد و در نهایت خلق اثر صورت می پذیرد. هرگز هیچ هنرمند بزرگ و معتبری نقش ایده ها و الهاماتی که از محیط خود و آثار پیشینیان خود جذب کرده را انکار نکرده است. با این وجود یک اثر به نام پدید آورنده ی آن شناخته می شود. گرچه بر کسی پوشیده نیست که اگر هنرمندی از خود، از درون خلاّقه ی خود، بر یک اثر چیزی نیفزاید که به آن هویت تازه ای ببخشد، به صورتی که روایت جدیدی اتفاق نیفتد، اثر او به نام سرقت هنری شناخته می شود.
"در زمینه ی کارهای هنری، خالق مانند بقیه ی مردم زندگی می کند، او نسبت به تغییرات در شیوه ی زیستن حساس است و هنرش به طور اجتناب ناپذیری متأثر از شیوه ای است که هر نسل زندگی می کند، متأثر از شیوه ای است که هر نسل آموزش می بیند و متأثر از شیوه ای است که به تکاپو می افتد، تمام این ها کمپوزیسیون آن نسل را می آفریند."
[2]
چنانچه هرگز کسی ادعا نکرده که نقاب هایی که پیکاسو ساخته متعلق به قبایل افریقایی ست و تنها تأثیر پذیری پیکاسو از هنر افریقایی مطرح می شود، و یا برخی تابلو های نقاشی ماتیس به نام نگارگران ایرانی امضا نمی شوند و بسیار موارد مشابه دیگر. در ادبیات نیز هیچ کس غزلیات حافظ را به نام خواجوی کرمانی نمی شناسد، گر چه همه می دانند و حافظ نیز اذعان دارد که از خواجو تأثیر بسیار گرفته است.
حتا بیرون از حوزه ی آثار هنری، اگر شما به یک مخترع، ایده ی ساخت یک محصول را بدهید، و او آن را بسازد، نمی توانید برای ثبت اختراع به نام خود اقدام کنید! و خریدار یک اثر نیز حقوق مادی آن را داراست، نه حقوق آفرینش آن را.
با توجه به نکات مذکور در نظر دارم مطلبی را مطرح کنم. نظر به این که نخستین سرود ملی ایران که منسوب به لومر است، تنها یک ملودی بوده و آن نیز به دلایل بسیارِ تاریخی و اجتماعی به فراموشی سپرده شده بوده و پس از سال ها توسط آقای پیمان سلطانی غبار آن زدوده شده و با یک انگیزه ی تحسین برانگیز ملی به شایستگی برای ارکستر آهنگسازی و تنظیم و اجرا گردیده و به پیشنهاد ایشان یکی از بهترین ترانه سرایان امروز ایران بر اساس آن برای نخستین بار شعری سروده، این اثر در واقع به صورت تازه ای روایت شده و تولدی دیگر و جایگاه نوین و ارجمندی یافته است. معتقدم چنانچه تنها ضبط باقی مانده از آن اجرا را بشنوید، درمی یابید که چه کار عظیمی صورت گرفته تا این اثر به میان مردم برده شود و چنان باشد که اکنون هست. بی تردید آقای سلطانی در مقام آفریننده ی این اثر قرار می گیرد، چرا که کاری بسیار فراتر از بازخوانی آن انجام داده است. با این وصف متأسفانه حقوق معنوی این اثر چنان که باید رعایت نمی شود. این اثر در بازار منتشر نشده و تنها از رادیو و تلویزیون به مناسبت های مختلف پخش می گردد، اما فقط نام خواننده ی آن ذکر می شود. روشن است که خواننده ی یک اثر در اجرا نقشی چون دیگر نوازندگان دارد و یکی از اعضای موقت یا دائمی یک گروه موسیقی ست و با هیچ معیار عقل پسندی به عنوان مؤلف یا صاحب یک اثر موسیقایی شناخته و یا پنداشته نمی شود. همان طور که سرود «ای ایران» استاد خالقی اجراهای متعدد دارد و هیچ کدام از خوانندگان آن به نام مؤلف آن شناخته نمی شوند. بنابراین شایسته است که وقتی از اثری لذت می بریم، بدانیم اثر کیست. عقیده دارم که رسانه ها و مردم با حمایت از چنین حرکت هایی در عرصه ی موسیقی ملی مشوق دیگر جوانان موسیقی دان مستعد و خلاق در این مسیر خواهند بود تا ما هر روز موسیقی غنی تر و به تَبَع زمانه ی زیباتری داشته باشیم.
[1] پیکاسو- نوشته ی گرترود اشتاین- ترجمه ی فروزان گنجی زاده
[2] همان

۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

كنسرت دستان و همايون شجريان در شيكاگو نيز با اقبال فراوان بر گزار گرديد

اين كنسرت نيز چون چندين كنسرت ديگر اين مجموعه در محيط دانشگاهي نوردسترن يونيور سي تي و بين جوانان بر گزار شد.

اين گونه به نظر مي‌رسد كه حركتي هدفمند از طرف گروه دستان و همايون شجريان جهت ارائه‌ي كارهاي موسيقي دستگاهي براي جوانان ايراني و ايراني تبار در كشور آمريكا در حال انجام مي‌باشد .

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۷, یکشنبه

کنسرت مینیا پولیس دستان و همایون شجریان با استقبالی دور از انتظار در میان علاقمندان جوان ایرانی برگزار شد

در میان شهر ها ی امریکا مینیا پولیس از مناطقی است که کمتر مورد توجه برنامه گزاران ایرانی بوده و بندرت در آن کنسرت موسیقی دستگاهي برگزار گردیده . اين‌بارخانه هنر ایران دانشگاه مینسوتا، همان گونه که از اسمش پیداست تشکیلاتیست که توسط دانشجویان جوان ویا فارغ‌التحصيل ایرانی و یا ایرانی تبار اداره میشود بر گزاری کنسرت دستان و همایون شجریان را به عهده داشت که در نهایت نظم و به بهترین حالت ممکن از عهده این کار برآمدند.

جا دارد كه از چند تن از این عزیزان جهت تشکر نام برده شود تا علاقمندان به فرهنگ ایران با نام حامیان بی ادعای این مرز و بوم و اصالت های فرهنگیش اشنا شوند:

امیر حسین کیائی . آیدا شاه قاسمی . بکتا ش بقراطی . فروه مخصوص. مهسا منتظر القائم .ایمان آگنج

گروه دستان و همایون شجریان نیز پس از یک هفته استراحت در میان استقبال بی نظیر علاقمندان اجرائی بسیار خوب را ارائه نمود که براثر آن تا ساعاتی پس از اتمام برنامه شرکت کنندگان انان را در میان گرفته و حاضر به ترک محل نبودند.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۴, پنجشنبه

واشینگتن و آتلانتا مقدم هنرمندان دستان وهمایون شجریان را گلباران نمود

واشینگتن مقدم هنرمندان دستان وهمایون شجریان را گلباران نمود

استقبال پر شور و حال ایرانیان مقیم واشنگتن که بعضی همراه دوستان امریکائی خود آمده بودند فضای نستالژیکی در سالن دانشگاه جرج ماسن ایجاد نموداین اولین اجرای مستثل همایون شجریان در آمریکا بود

كنسرت آتلانتا با موفقيت برگزار گرديد

تماس مختصری با گروه دستان داشتیم و مطلع شديم کنسرت اتلانتا با موفقیت و استقبالی بسیار خوب بر گزار شد و یک هفته استراحت تا کنسرت بعدی در مینیاپولیس فرصتی است تا هنرمندان رنج سفر های پی در پی و طولانی را از تن به در کنند


Minneapolis

Friday, May 15th, 2009

Time: 7:30 pm

Ted Mann Concert Hall

2128 Fourth Street South

Minneapolis, MN 55455

Info: 1-(612) 481.0833 or e-mail us at iham@umn.edu.

Sacramento

Friday May 22, 2009

Time: 8:00 pm

SACRAMENTO STATE UNIVERSITY

University Theater,Shasta Hall 113

Info: 1-(916) 705 8798

Los Angeles

Saturday May 23, 2009

Wilshire Ebell Theatre

4401 West 8th St., L.A, Los Angeles, CA, 90005

Info: 1-(323) 939-1128 & (714)870 54 09

San Francisco

Sunday May 24, 2009

Palace Of Fine Arts

3301 Lyon St

San Francisco, CA 94123, United States 1-(415) 563-6504

Info: 1-(510) 888 2376

San Diego

Thursday May 28, 2009

Time: 7:30PM

The Neurosciences Institute

10640 John jay Hopkins Drive

San Diego, CA 92121

Info: 1-(858) 653-0336

Seattle

Friday May 29, 2009

Benaroya Hall

200 University St. Seattle, WA 98101-3428

Info: 1-(206)719-6447

Vancouver

Sunday May 31st, 2009

Time: 8 pm

Centennial Theater

2300 Lonsdale Ave, North Vancouver

Info: 1-(604) 904 8866

Toronto

Friday, June 5, 2009

Time: 8 pm

Toronto Centre for the Arts

5040 Yonge St,

Ticket Master: 1-416-872-1111

Montreal

Saturday June 6th, 2009

Salle Marie- Gerin-Lajoie

Pavillon Judith Jasmin

405, rue Ste- Catherine E

Metro Berri– UQAM

Info: 1-(514) 678 -4030

Ottawa

Sunday June 7th, 2009

Time: 7:30PM

Canadian Museum of civilization

Info: 1-(613) 889 4700

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۰, پنجشنبه

در حاشيه كنسرت گروه دستان همراه با همايون شجريان / 2

حسین بهروزی نیا برای سال 2010 به فستیوال جهانی عود نوازان که در ترکیه بر گزار میگردد دعوت شد.

حمید متبسم هنرمند پرتلاش در فاصله یک هفته ئی بین کنسرت های اروپا و آمریکاسه کنسرت با گروه مضراب در لهستان آلمان و سوئیس بر گزار مینماید که 2 کنسرت اول به خوانندگی سالار عقيلي و سومی به صورت گروه نوازي و بدون خواننده مي‌باشد.

پژمان حدادي به همراه پس از اين تور همراه امام یار حسینوف کمانچه نواز از اذربایجان یک مجموعه کنسرت در اذربایجان وایران اجرا خواهد نمود.

همايون شجريان به همراه سعيد فرج پوري به ايران برگشتند و در راه آماده شدن براي رفتن به تور آمريكا مي‌باشند.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

در حاشيه كنسرت گروه دستان همراه با همايون شجريان




شما که سال ها ریتم کار کرده اید کار کردن با همایون شجریان که خود از نوازندگان چیره دست تنبک است چه حسی دارد؟ ایا متفاوت است با تجربیات دیگر؟

حدادی: عالیست .خودت بهتر میدونی آدم وقتي جواب کارش را میگیره لذت بخشه به نظر من همایون فقط یک خواننده نیست درک موسیقائی بسیار بالائی دارد. وكلا موسيقي در آن ژني‌ست.

شما بیش از همه افراد دستان سابقه همکاری با همایون را دارید هم ساز وهمراه آواز همچنین اهنگ سازی چند سال و از چه زمانی با همايون كار كرديد و آشنا شديد؟

فرج پوری: خیلی وقته یادم نیست از همان اولین روز که اومد با پدرش تنبک زد من بودم ما دیگر یک خانواده هستیم

جناب بهروزي نيا استقبال بينندگان از موسيقي ايران چگونه‌است؟

بينندگان چه ايراني چه خارجي وقتي براي شنيدن موسيقي به سالن مي‌آيند واقعا سر پا گوش هستند و هميشه از گروه‌ها ي ايراني حمايت كردند و از راه‌هاي دور و نزديك براي ديدن كنسرت آمده‌اند.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۸, سه‌شنبه

کنسرت یک معجزه بود، یک گنجینه بود

به دیدارکنسرت دستان و همایون شجریان رفتم با توجه به دور بودن محل کنسرت از محل سکونت من واینکه کنسرت یکشنبه 26 اپریل بود وامروز روز کاری باهمه درگیری ها ومشکلات ساعتی را به تماشای یک اجرای ارزشمند نشستم که از این بابت بی نهایت خوشحالم.

نمیدانم این نوشته منرا در سایتتان قرار میدهید یا نه ولی تنها محلی هست که میتوانم در این باره حرفم را بزنم. من 28 سال است که دروین بطور حرفه ئی به موسیقی میپردازم وسازم هم آلتوست وبا ارکستر های مختلف همکاری داشتم.تمام مدتی که در سالن کنسرت مشغول شنیدن وتماشای اجرای زنده این مجموعه بودم با لذتی سرشار به این میاندیشیدم که این یک گنجینه است یک معجزه است و تکرار نشدنیست .

برنامه در 2 بخش بود و هر یخش بیش از یک ساعت و نوازندگان بدون پارتیتور بدون رهبر قطعاتی بسیار پیچیده و نکنیکی را با مهارت کامل مینواختندهنوز که ساعت ها از اجرا گذشته است این تفکر مرا رها نمیکند که چونین هنرمندان ارزشمندی به چه جهت مورد حمایت دولت ها و کمپانی های بزرگ نیستند و از این که من نیز در این حرفه ام غمی تلخ آزارم میدهد. بسیار دارم ولی نمیتوانم ذهنیات خود را بنویسم پس به موسیقی پناه میبرم.

فرشید بزرگی27 آپریل 2009 -وين

------------------------------------------


برنامه کنسرت‌ها در امریکا و کانادا:

  • 8 می (18 اردی‌بهشت 88) واشنگتن

  • 10 می (20 اردی‌بهشت 88) آتلانتا

  • 15 می (25 اردی‌بهشت 88) مینسوتا

  • 16 می (26 اردی‌بهشت 88) شیکاگو

  • 17 می (27 اردی‌بهشت 88) دالاس

  • 22 می ( 1 خرداد 88) ساکرامنتو

  • 23 می (2 خرداد 88) لس آنجلس

  • 24 می (3 خرداد 88) سن خوزه

  • 29 می ( 8 خرداد 88) سیاتل

  • 31 می (10 خرداد 88) ونکور

  • 5 جون (15 خرداد 88) مونترال

  • 6 جون (16 خرداد 88) تورنتو

  • 7جون (17 خرداد 88) اوتاوا






مونیخ از زیبائی افرینان دستان و همایون شجریان استقبال شایسته ای نمود


روز شنبه 25 آپریل برنامه سر ساعت در میان تشویق شرکت کنندگان اغاز شد در سالن انتظارفبل از شروع همه صحبت ها از این مجموعه بود و آلبوم منتشر شده 2 سی دی با دفترچه 40 صفحه ئی همراهش در دست همه بودبا پایان پذیرفتن هر قطعه تشویق شرکت کنندگان ارتباط قطعات را از یکدیگر میگسست

در میان بخش اول و دوم فرصتی بود برای هم صحبتی با شرکت کنندگان همه نهایت خرسندی خویش را اعلام میداشتند. بخش دوم نیز وقتی تصنیف وطن اجرا میشد شور و حال دیگری داشت و در پایان هم عکس های یاد بود و امضای سی دی ها شبی فراموش نشدنی برای شرکت کنندگان را رقم زد.


محمد جواد رهنمائ

۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

ساده و صميمي / ابراز علاقه‌ي يك بيننده‌ي ايراني در مورد كنسرت گروه دستان در لندن

با عشق وشوری فراوان 10 روز پیش بلیط کنسرت را خریدم به یاد تابستان گذشته افتادم که با چه مکافاتی در تهران از اینترنتی که سرعتش بی نهایت کم بود با 2 روز تلاش شبانه روزی بلیط گرفتم.


من از طرفداران سر سخت استاد شجریان هستم و فرزند ایشان را هم که دست پرورده چنان پدری هست طبیعتا خیلی دوست دارم

.دلشوره عجیبی داشتم با وجودی که می دانستم در شروع کنسرت برق قطع نخواهد شد ولی خاطره تلخ سال پیش آزارم می داد. برنامه در ساعت اعلام شده شروع شد و هنرمندان گروه دستان به ترتیب سامانی. حدادی. متبسم. همایون. بهروزی نیا. فرج پوری با تشویق مردم به روی صحنه آمدند.همگی بسیار شاد با آرامشی مشهود در چهره ها که به بیننده حس خوبی می داد.

نگاه ها ولبخند هایشان به یکدیگر نشان از صمیمیت عمیقی بین آنها بود .آواز ها دلنشین و ترانه ها عارفانه و عاشقانه بود.قیژک کولی.با شور خاصی اجرا شد.زمانی که نوازندگان همصدا با سازشان زهی عشق می خواندند.کاملا در صورت ها و چشمانشان زهی عشق منتشر می شد.انصافا گروه دستان از افتخارات موسیقی کشور ما هست

من تا حالا هیچوقت گزارش ننوشتم ولی سال قبل از اینترنت این مطالب روز شمار را روی سایت دیگریمیخواندم فکر کردم این ها را بنویسم و برای شما ایمیل کنم


با تشكر از شما مهناز اکملی دانشجوی کامپیوتر از بیرمنگهام-انگلستان

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

دريا دادور به اجراي برنامه مي‌پردازد


دريا دادور خواننده سوپرانو‌ي پر آوازه‌ي ايراني 7 جون 2009 در كشور انگلستان و در شهر لندن به اجراي كنسرت خواهد پرداخت.

شايان ذكر است در اين كنسرت سبك‌هاي مختلفي از موسيقي مانند موسيقي فلكلور ايران به اجرا در خواهد آمد.


براي اطلاعات بيشتر به آدرس:

www.daryadadvar.com

مراجعه فرماييد.

۱۳۸۸ فروردین ۳۰, یکشنبه

دومين كنسرت از مجموعه تور گروه دستان و همايون شجريان شب گذشته در سالن فلارموني شهر كلن در كشور آلمان برگزار شد.

جواد رهنمائي خبر نگار ما در اروپا به اين وبلاگ گفت: كنسرت راس ساعت 20 آغاز شد كه با خوش‌آمد گويي دكتر شمس انوري همراه بود.

نور پردازي از كيفيت قابل توجهي برخوردار بود و حضور علاقه‌مندان به سالن بزرگ فلارموني گرماي خاصي بخشيده بود.


زخمه‌هاي نرم تار كه با لطافت خاصي همراه بود بينندگان اين كنسرت را به سكوت و حضور دعوت نمود،سپس بربط ادامه‌كار را به صداي پر طنين همايون شجريان سپرد و برنامه ادامه يافت.

شايان ذكر است اين كنسرت در ساعت 22.30 پايان پذيرفت.

۱۳۸۸ فروردین ۲۹, شنبه

اولین کنسرت از مجموعه کنسرت های اروپا و امریکای همایون شجریان همراه دستان در میان استقبال پر شکوه علاقمندان برگزار شد


اولین کنسرت از مجموعه کنسرت های اروپا و امریکای همایون شجریان همراه دستان در میان استقبال پر شکوه علاقمندان که با حضورخودوآمدن از فواصل دور ونزدیک سالن کنسرت را مملو عشق و محبت کرده بودند در هوای لطیف بارانی بهاری آمستردام برگزار شد.

حضور جوانان ايراني در سالن Tropentheater
که بعضی از آن ها سال هاست از ایران به دور هستند و تعدادی از انها حتی هرگز ایران را ندیده اند در کنار بسیاری از اروپائیان‌قابل توجه بود. گروه دستان و همایون شجریان با انرژی فراوان اجرائی بسیار موفق را ارائه دادند.



حاشيه‌ها

به گفته‌ي سايت:
http://www.tropentheater.nl/smartsite.shtml?ch=FAB&id=5082&ActiviteitID=5163&BeginDatum=4/17/2009%208:30:00%20PM&RecordTitle=Homayoun%20Shajarian%20% 26%20Dastan%20Ensemble

بليت‌هاي اين اجرا از چند روز پيش به اتمام رسيده بود.

خبرنگار وب لاگ آرپژدر اروپا: جواد رهنما يي

عكس: جواد رهنمايي

ويرايش متن: آرپژ خياط تيموريان


۱۳۸۸ فروردین ۲۷, پنجشنبه

بنا به درخواست تعداد زيادي ازاهالی سرزمین موسیقی، علاقمندان به همایون شجریان و یاران و دوستداران گروه دستان

بنا به درخواست تعداد زيادي ازاهالی سرزمین موسیقی، علاقمندان به همایون شجریان و یاران و دوستداران گروه دستان، بر آن شديم تاروز شمار تور امریکای شمالی این عزیزان راهمانند تور اروپائی سال گذشته با همکاری علاقمندان بر روی اینترنت قرار دهیم قبل از شروع جهت پاسخگوئی به سوالاتي كه با ایمیل وتلفن های مکرردر مورد این مجموعه برنامه شده بود سر تمرین گروه مضراب به سراغ استاد حمید متبسم رفتیم و در اين رابطه به گفت و گوي كوتاهي نشستيم.

با سپاس از وقتی که دراختیارما گذاشتید بیشترعلاقمندان مايل هستند بداننددر تور جدید کار تازه ای ارائه مي‌دهید؟

در اين مجموعه كنسرت‌ها همان قطعات دو آلبوم غيژك كولي وخورشيد آرزو اجرا خواهد شد و ما برنامه های تازه ای که آماده می کنیم را همیشه در نقاط مختلف به اجرا می گذاریم و این بار باقیمانده تور اروپائیمان و در ادامه تور آمریکای شمالی را با این رپرتوار دنبال خواهیم کرد.

گروه دستان در اجرا‌هاي سال‌هاي قبل خود مثل اجراهايي كه با خانم پريسا و آقايان شهرام ناظري و سالار عقيلي داشته، مجموعه‌هاي دوم و سوم را هم به روي صحنه برده ومنتشر شده آيا از همكاري همايون شجريان و گروه دستان هم بايد همين انتظار را داشت يا خير؟

سعی و قصد ما این است.


با توجه به زمان برگزاری این کنسرت ها که با فاصله کمی از مجموعه برنامه های مختلف نوروزی ایرانی برگزار میشود و وضعیت نا بسامان اقتصادی در اروپا و امریکا و هزینه های بسیار سنگین این سفر ها و زحمت زیادی که فرد فرداعضای گروه وخواننده متحمل می شوید ایا بازدهی مناسبی دارد؟

ما تا آنجا که بتوانیم کارمان را انجام می دهیم مانند همه مردم دنیا، بعلاوه استقبالی که تاکنون از این برنامه شده نشانی از مشکلات اقتصادی ندارد.

با تشكر از شما

۱۳۸۸ فروردین ۲۶, چهارشنبه

بابك كامگار برنده‌ي جايزه‌ي اول موسيقي فيلم دركشور هلند شد


بابك كامگار نوازنده تار و سه تار و آهنگساز جوان ايراني مقيم هلند چندي پيش جايزه‌ي اول موسيقي فيلم را در فستيوال

Unheard film festival , the Battle 2009 Amsterdam

دريافت كرد


وي متولد سال 1359 مي‌باشد و در سال 2000 ميلادي ايران را به مقصد هلند ترك كرد و در آن كشوربه تحصيل موسيقي پرداخت ليسانس خود را اخذ نمود و هم اكنون مشغول ادامه تحصيل مي‌باشد.

وي در گفتگو با وب لاگ آرپژگفت: در اين فستيوال 55 نفر شركت داشتند كه 15 نفر كانديد گرفتن جايزه شدند وبعد از آن من به عنوان نفر اول برگزيده و اين جايزه را دريافت نمودم

كامگار در ادامه افزود: يكي از جوايزي كه به من داده شد شركت در

لندن است كه براي من بسيار ارزشمند و حائز اهميت است symposiume film music

۱۳۸۸ فروردین ۲۴, دوشنبه

متبسم:هنر باید در لحظه تاثیرگذار باشد/قسمت دوم مصاحبه با حميد متبسم درباره‌ي آلبوم ( به نام گل سرخ )

استفاده از ساز سیتار در این مجموعه به چه منظور بود؟ آیا با افزوده شدن یک ساز غیر ایرانی در ساز بندی، این اثر جزو آثار تلفیقی ایرانی-هندی به شمار می‌آید؟ آیا فکر نمی‌کنید ورود ناگهانی این ساز، به حال و هوای ایرانی این اثر و همچنین چهارچوب موسیقی ایرانی لطمه وارد می‌کند؟ چرا که مجموعه‌ی "به نام گل سرخ" در غالب موسیقی دستگاهی ایران عرضه شده و ساز سیتار جزو ساز‌های اصیل هندوستان به شمار می‌رود. همچنين لطفا بفرمایید ساز سیتار در چه گوشه‌ای نواخته و آیا برای این ساز هم نت نوشته‌شده بود یا نوازنده به صورت آزاد بر اساس حس و حال خود نواخته است؟
حال و فضای تکنوازی سیتار در این مجموعه به نوازنده توضیح داده شده و خطوط در همنوازی ها همگی نوشته شده و از قبل ساخته شده است، از آنجا که سیتار موسیقی هندی خالص اجرا نمی کند و تحت تاثیر نظر نگارنده است، عنوان تلفیقی برای این تقابل مناسب نیست.

اصولا در کار هنر جستجوی منظور و هدف و ضرورت به جائی نمی رسد، نظم هنر با نظم پدیده های دیگر متفاوت است و در ذات هنر "بهم ریختن و در بی نظمی نظم جدیدی پدید آوردن" نهفته است.

انتظار نوپردازی در هنر موسیقی ایران با نگرانی صدمه خوردن به چهارچوب آن سازگار نیست، آنچه متحول می شود تغییر می کند و حتما به چهار چوب گذشته اش صدمه می خورد، البته فقط در آن اثر! در کنار کوچکی همچو من، هستند بسیاری از بزرگان که حافظ چهار چوب قدیمی این هنر اند؛ پس جای هیچ نگرانی نیست. استعاره و فانتزی در کلام "به نام گل سرخ" مرا به آنجا می برد که بی پروا باشم. به این فراز شعر توجه کنید: زین بر نسیم بگذار تا بگذری از این بحر؛ وز آن دو روزن صبح در کوچه باغ مستی باران صبحدم را بر شاخه اقاقی آئینه خدا کن. هنگامی که می توان اینگونه در شعر بی پروا بود چرا در موسیقی نباشیم؟
ساز سیتار در هلند ضبط شده و یا به خاطر ضبط این ساز به کشور دیگری سفر کردید؟
این نوازنده جوان در هلند زندگی می کند و من این بخش کار را در استودیوئی در آلمان ضبط کردم.
آقای سیدهارت کیشنا با موسیقی ایران و کارهای دستان آشنایی داشتند یا خیر؟
تازه آشنائی پیدا کرده اند.



آیا اجباری در کار بود که این اثر فقط با گروه دستان اجرا شود؟ شما در این سی دی از 3 نوازنده‌ی میهمان دعوت به همکاری کردید، آقای سید هارت کیشنا برای نواختن سیتار – آقای پویا سرائی نوازنده‌ی سنتور و آقای رضا آبائی نوازنده‌ی قیژک. اگر بخواهیم وجه تشابهی در ساز بندی این مجموعه و سازهای غربی پیدا کنیم به نظر می‌رسد شما از قیژک به عنوان ویولن آلتو استفاده کرده‌اید و از سنتور برای رنگ بندی کار به عنوان پیانو. سیتار هم که در واقع سولیست محسوب می‌شود. پس بهتر نبود این کار برای یک ارکستر غربي تنظیم و نواخته می‌شد؟ با ورود سیتار این قاعده که حتما باید از ساز ایرانی استفاده شود شکسته شده بود، چرا این کار انجام نشد تا کار کمی روان تر به گوش شنونده برسد و از این سنگینی یا به قولی فلسفی بودن رهایی یابد؟
منظورتان این است که اگر اینگونه می شد دیگر سنگین و فلسفی نبود!؟

یا منظورتان این است که فلسفی و سنگین بودن خوب نیست!؟ یا شاید می خواهید بگوئید که ویلن آلتو و پیانو در ایجاد چنین فضائی مجازند و سنتور و غیژک خیر!؟ منظور از "روان بگوش رسیدن" اگر راحت درک شدن است و اگراشاره ای است به پیچیدگی این اثر، تائیدی است بر "به نام گل سرخ" و تشویقی برای من. چرا که هر آن موسیقی که تازه است، گوش تازه می خواهد و با باورهای مطلق و تنگ نظری هماهنگی ندارد. در ارتباط با تنظیم این اثر برای ساز های غربی: تمام این کار هائی که شما می گوئید می توانست انجام بشود، ولی این فقط به صاحب اثر برمی گردد اينکه چگونه کارش را ارائه کند. گروه دستان یکی از بهترین های همنوازی در ایران است و برای من افتخاری است که دستان این اثر را اجرا کرده است و در این ارتباط اجبار کلمه ای است نامناسب. استفاده کردن از سازهای دیگر نیز در برنامه کاری گروه دستان و بر اساس ضرورت همیشه ممکن است.

منظور من این نبود که اگر از ارکستر سنفونیک استفاده می‌کردید دیگر کار سنگین و فلسفی نبود یا این که سنگین و فلسفی بودن خوب نیست. منظور من ارتباط برقرار کردن سریع مخاطب با اثر است. ببینید گوش مردم ایران سال‌ها است که با ارکستر های بزرگ آشنا شده ارکستر‌هایی چون گلها – رادیو و... گرچه از دهه‌ی 50 به بعد آنسامبل‌های سازهای ایرانی بسیاری تشکیل شد و خوش درخشیدند اما هنوز مردم با ارکستر بزرگ راحت تر ارتباط می‌گیرند و جالب است بدانید که به تازگی در ایران هر آنسامبل جدیدی که تشکیل می‌شود اکثرا ارکستر بزرگ هستند و سبک و شیوه‌ی ارکستر گلها – ارکستر ملی و ... را دنبال می‌کنند و تنها ارکستر بزرگی که تشکیل شده و راه جدیدی را پیش گرفت ارکستر ملل بوده با این که هزینه کار ارکستر بزرگ بیشتر از یک ارکستر 8 نفره است و عملا کار با ارکستر بزرگ کاری است دشوار چون المان‌هایی را می‌طلبد که در ایران زیاد در دسترس نیست از جمله مکان تمرین خوب، رهبر ارکستر خوب و... شخصا معتقد هستم که ادای مطلب با یک ارکستر 8-9 نفره بسیار سخت‌تر از یک ارکستر مثلا 50 نفره است اما در بین مخاطبین چنین برداشتی وجود ندارد. اگر در این باره توضیحی دارید بفرمایید؟
من به این اعتقاد دارم که هنر باید در لحظه تاثیرگذار باشد، لیکن هنرمند نباید کیفیت های کار خودش را تحت تاثیر این نظریه قرار بدهد. حجم ارکستر نشان کیفیت کار نیست و هر اثر موسیقائی فرم و سازبندی خود را می طلبد و هم از این روست که پدیده های تکنوازی، دو نوازی، تریو تا ارکسترهای مجلسی و سمفونیک و غیره به وجود آمده است. سنگین و فلسفی اگر عناوین درستی برای "به نام گل سرخ" باشد! هدف آهنگساز نبوده، بلکه به ذات کار مربوط است و اجتناب ناپذیر. شاید بهتر است بجا ی سنگین یا فلسفی بگوئیم که این کار متفاوت است. این درست مانند این است که شما یک غذای سنتی طبخ کنید که تکلیف طعمش برای همه مشخص است و آشپز اگر از دستور مرسوم طبخ آن غذا عدول کند مورد سئوال قرار می گیرد، نه در مورد اصل آن! در این مورد ولی، متریال های شما سنتی است و غذا سنتی نیست و نمی خواهد باشد.
حال باید دید، آنکه این غذای تازه را ارزش گذاری می کند ذائقه ای سلامت دارد؟ یا اساسا برای چشیدن طعم دیگری آماده است؟
در هر حال، من به عنوان پدیدآورنده و مسئول این اثر، به سلیقه مخالف همه آنهائی که با گشاده قلبی و تامل و نه با پیش داروی و معیار های سنتی "به نام گل سرخ" را می سنجند، احترام می گذارم و برای شنیدن سخن شان همه گوشم.

دوست دارم کمی به مسائل فنی کار بپردازم، ضبط آلبوم "به نام گل سرخ" چند ساعت زمان برد؟
درست بخاطر ندارم ولی فکر می کنم مجموعا چهار روز.



آیا ساز‌ها تک تک ضبط گردیده (گروه دستان) یا به صورت گروه نوازی نواخته و ضبط شد؟
ما معمولا سعی بر اجرای گروهی در استودیو داریم و بسیاری از آثار دستان اینگونه ضبط شده اند، در ارتباط با این کار ولی در گروه های مضرابی، کششی و کوبه ای به استودیو رفتیم.

همان طور که می‌دانیم اعضا گروه دستان به جز آقای فرج پوری هیچ یک در ایران ساکن نیستند و شما فقط برای اجرای کنسرت به ایران سفر کردید، با اين توصيف، این آلبوم چه موقع ضبط گردید؟
شما می دانید که ما در چند سال اخیر زمان زیادی در ایران بودیم و کنسرت های متعددی دادیم، به علاوه، سفر های مشترک ما به نقاط مختلف جهان به ما این امکان را می دهد که باهم باشیم و به برنامه های آینده مان بپردازیم و تمرین کنیم.

برنامه‌ی آینده شما چه خواهد بود؟
دو کار قدیمی ام "ونوشه" برای سه تار و ارکستر سازهای ملی و "رقص ناز" برای تار و ارکستر سازهای ملی را که قبلا با قلم و دوات نوشته شده بود را در کامپیوتر به نگاری کردم و امیددارم که در پائیز آینده با کمک موسسه "نقطه تعریف" تقدیم علاقمندان کنم. در حال حاضر با گروه دستان مشغول تدارک کنسرت با همایون شجریان و اجرای دو اثر "خورشید آرزو" و "غژک کولی" در اروپا و آمریکای شمالی هستیم. برای سال 2010 ارائه صحنه ای "به نام گل سرخ" را در نظر داریم و کارمان با همایون شجریان را نیز دنبال خواهیم کرد. پروژه موسیقی "سیمرغ"- اپرتی برای ارکستر بزرگ ساز های ملی و پنج خواننده- کاری که از سال 1375 روی داستان زال از شاهنامه فردوسی در دست دارم، بزودی به پایان خواهد رسید و بطور رسمی فعالیت و تمرین هایش را آغاز خواهیم کرد.

لينك مطلب: http://www.harmonytalk.com/id/1925

۱۳۸۸ فروردین ۲۱, جمعه

سي ونهمين شماره هفته‌‌ نامه بين المللي هنرمند ويژه نامه‌ي پيمان سلطاني منتشر شد


در اين شماره شاهد گفت گو با پيمان سلطاني ( به قلم روزبه دارابي)،نگاهي به فعاليت‌هاي اركستر ملل ( به قلم ضيا الدين ناظم پور )، تاريخچه اركستر ملل، بيانيه اركستر ملل، يادداشت بزرگاني چون لوريس چكناوريان،مه لقا ملاح،عليرضا پور اميد،رامبد صديف،محمود دولت آبادي،يارتا ياران،بيژن ترقي،مرحوم اكبر رادي،در مورد اركستر ملل خواهيم بود.


شايان ذكر است در صفحه‌ي 41 اين شماره به فعاليت‌هاي پيمان سلطاني از سال 1355 تا كنون اشاره شده است.


۱۳۸۸ فروردین ۱۸, سه‌شنبه

متبسم:راحت طلبي با ذات هنر مغايرت دارد / گفت و گو درباره‌ي آلبوم به نام گل سرخ (قسمت اول)

قبل از هر چیز سوال من درباره‌ی تغییر ذائقه‌ی موسیقایی شما است، به غیر از آثاری كه در آن نقش نوازنده را بر عهده داشتید، خلق و خوی آهنگسازی شما در طی دهه‌ی گذشته، دستخوش تغییر شده است. این تغییر‌ها در روند ملودیك آثار شما و همچنین تنظیم قطعات و نوع ساز بندی همچنین انتخاب اشعار بسیار هویدا است، به عنوان مثال آلبوم‌های "سفر به دیگر سو"، "قیژك كولی"، "بوی نوروز"، "ماه عروس"، "به نام گل سرخ" از نظر آهنگسازی و حتی برخی اوقات نوازندگی هر كدام دنیای خاص خود را دارند. قصد اینجانب از طرح این سوال امتیاز بندی آثار شما نیست فقط و فقط مد نظر این تغییراتی‌است كه ایجاد شده. آیا حس موسیقائی شما دچار تحول گردیده؟
تمام پدیده ها در جهان اطراف ما در حال تغییرند، طبیعت اینگونه است و ما جزئی از طبیعت هستیم، اگر تغییر نکنیم با ذات خویش در جنگیم. در آهنگسازی بهتر است امضای آهنگساز تغییر نکند، لیکن هر قطعه باید دارای شخصیت منحصر خود باشد و متفاوت از دیگری، این عشق است که به انسان زندگی تازه می بخشد و من هر بار، عاشق کاری هستم که به آن مشغولم و هر عشق آغازی است دوباره... به گیاهان باغچه، به آسمان نگاه کنید، هر لحظه به رنگی است تازه، ذات آنها همان است لیکن درحال تغییرند، من هم باید اینگونه باشم، تغییر کنم، این چرخی است که می چرخد لیکن نه درجای خویش بلکه به پیش.
این اثر در دستگاه چهارگاه ساخته شده، دلیل استفاده‌ مکرر شما از این دستگاه به خاطر امکانات وسیع این دستگاه از لحاظ مرکب نوازی است یا فقط به حس موسیقائی شما مربوط می‌شود؟
ظاهرا شما به آثار من در دستگاه چهارگاه توجه بیشتری دارید، چراکه بعد از "بامداد" و "رقص ناز"، در هجده سال گذشته، این اولین اثر من است که در این مایه منتشر می شود و دیگر آثاری که در پرسش قبلی طرح کردید در مایه های غیر از چهارگاه اند!
در این آلبوم 10 قطعه وجود دارد، دراین میان قطعه‌ای به نام ترانه "دیباچه" موجود است که به 3 قسمت تقسیم شده لطفا منظور خود را از تقسیم بندی این ترانه بفرمایید و توضیح دهید که آیا این 3 قسمت با آوازها و قطعاتی که در این میان وجود دارند رابطه‌ی عاطفی و موسیقائی خاصی دارند یا خیر؟
مجموعه دیباچه در واقع یک تصنیف است، لیکن از آنجائی که قطعات سازی میانی تحت تاثیر فراز های گوناگون و زیبای شعر استاد شفیعی کدکنی خلق شده اند به این تغییر و تحول درونی با ذکر نام اشاره شده است، مانند پرده های مختلف یک داستان. در کلام شفیعی کدکنی فضا های گوناگونی با هم در یک مجموعه و مرتبط به هم ایجاد شده است، به دو قسمت زیر دقت کنید:
بخوان به نام گل سرخ
در رواق سکوت
که موج و اوج طنینش ز دشتها گذرد
پیام روشن باران
زبام نیلی شب
که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد.زخشکسال چه ترسی؟
که سد بسی بستندنه در برابر آب
که در برابر نورو در برابر آواز و در برابر شور...
در بند اول پس از "به هر کرانه برد" موضوع و پرده تازه "زخشکسال چه ترسی؟" باز می شود. "به نام گل سرخ" نیز سعی دارد اینگونه باشد و عناوین منتخب برای هر قسمت نیز بر اساس کلام شفیعی کدکنی است، مانند "پیام باران" و "در آن کرانه"
آیا شما موسیقی را بر اساس اشعار شفیعی کدکنی ساختید؟ یا ملودی‌ها ساخته شد و بعد مناسب تر دیدید که اشعار را از شفیعی کدکنی انتخاب کنید؟ این سوال شاید خیلی ابتدایی به نظر رسد اما می‌خواهم به این نکته بپردازید که آیا دغدغه‌ی آهنگساز ایرانی درگیری بین اشعار و ملودی‌های پدیدار شده در ذهن او است یا درگیری بین ساز و تنظیم و ملودی ‌است؟ اگر درگیری بین اشعار و ملودی‌است فرق یک آهنگ‌ساز ایرانی ‌با یک آهنگ‌ساز کلاسیک غرب که کمتر از شعر استفاده می‌کند چیست؟ به نظر شما آهنگ‌ساز ایرانی کار خود را تا حدودی راحت نکرده که به وسیله‌ی اشعار کل حس و ماجرا را به شنونده القا می‌کند؟
قطعات آوازی من بدون استثنا، تحت تاثیر شعر ساخته شده اند و تا کنون بر روی ملودی شعر نگذاشته ام و اساسا با این شیوه کار سازگاری ندارم. در موسیقی ما هر کس که یک ملودی می سازد یا نغمه ای را با شعری می خواند آهنگساز نامیده می شود ولی در موسیقی کلاسیک غربی آهنگسازی راه و رسم دیگری دارد، از این رو بهتر است که این دو مقوله را با احتیاط با یکدیگر مقایسه کنیم.ولی در مورد هنر تصنیف سازی در موسیقی ایران، جای سخن و کار بسیار است، قابلیت های وزنی شعر کلاسیک فارسی به موسیقی دان این امکان را می دهد که از نزدیک ترین راه، یعنی بر اساس وزن ذاتی شعر نغمه ای بسازد، هستند بسیاری که با ذره ذوقی و بدون دانش کافی موسیقائی، تصنیف می سازند و گاهی اوقات هم کارهای خوب و دلنشینی از آب در می آید. لیکن تولید کننده اثر خود برکاری که می کند مسلط و واقف نیست و در واقع این وزن ثابت شعر کلاسیک فارسی است که کار او را راحت می کند. در بسیاری از تصانیف قدیم و جدید می شنوید که وزن انتخابی ثابتی در پرده ها و مقام های گوناگون یک دستگاه تکرار می شود و اینگونه یک تصنیف آغاز و پایان می یابد؛ در این میان آنچه مورد کم توجهی قرار می گیرد مفاهیم و کلمات اند.شعر فارسی متحول شده است و تصنیف و ترانه سازی نیز متحول می شود، امروز روز بحر طویل ساختن نیست -راحت طلبی با ذات هنر مقایرت دارد- هنر چکیده وجود انسان است، پس باید برایش زحمت کشید.نوپرداز باید برای ساختن به خودش زحمت بدهد و نوخواه برای شنیدن. اگر اینگونه ببینیم دیگر کلام نه تنها کار شما را در آهنگسازی آسان نمی کند بلکه برای خود تخصصی جداگانه است و مشکلات خودش را خواهد داشت.
از ابتدا این قطعات فقط برای صدای سالار عقیلی ساخته شده بود؟
هنگامی که اولین نغمه های "به نام گل سرخ" را می ساختم هنوز سالار عقیلی را درست نمی شناختم و از توانائی هایش بی خبر بودم، ولی از حدود پنج سال پیش میدانستم که او این کار را خواهد خواند.
بسیاری از شنوده‌های این اثر معتقد هستند که سالار عقیلی خیلی خوب حق مطلب را ادا نکرده، نظرشان این است که آقای عقیلی اوج‌ها را خیلی با انقباض خوانده و تحریرها را خیلی خشک و باز با انقباض و خیلی سرد اجرا نموده، نظر خود را به عنوان آهنگساز این اثر در این باره بفرمایید؟
اگر از نظرات شخصی بگذریم و کار سالار عقیلی را فنی بنگریم، او بدون تردید یکی از بهترین خواننده های امروز موسیقی ایران است و در "به نام گل سرخ" بهتر از همه آثارش ظاهر شده، آنچه سالار در این مجموعه خوانده به جز دو خط آواز که در ابتدای کار پس از تصنیف "صبح" اجراشده، همگی همینطور ساخته شده اند که او خوانده، واقعا هم خوب خوانده و سپاس مرا با خود دارد. این تنها نظر من نیست، بلکه نظر بسیاری دیگر نیز هست. نظر آن بسیاری که شما ذکر کردید هم بسیار محترم است لیکن اعتقاد و اعتماد مرا به گوش و هوشم کم نمی کند.

۱۳۸۸ فروردین ۶, پنجشنبه

تور اروپايي دستان و همايون شجريان


کنسرت‌های همایون شجریان و گروه دستان از ماه آوریل 2009 در اروپا آغاز میشود و در ماه جون در آمریکا و کانادا خاتمه
مي‌يابد.

این برنامه در دو قسمت با نام قیژک کولی در دستگاه شور مایه دشتی ساخته حمید متبسم و خورشید آرزو در دستگاه بیات اصفهان ساخته سعید فرجپوری اجرا می‌شود .


برنامه کنسرت‌ها در امریکا و کانادا:

  • 8 می (18 اردی‌بهشت 88) واشنگتن

  • 10 می (20 اردی‌بهشت 88) آتلانتا

  • 15 می (25 اردی‌بهشت 88) مینسوتا

  • 16 می (26 اردی‌بهشت 88) شیکاگو

  • 17 می (27 اردی‌بهشت 88) دالاس

  • 22 می ( 1 خرداد 88) ساکرامنتو

  • 23 می (2 خرداد 88) لس آنجلس

  • 24 می (3 خرداد 88) سن خوزه

  • 29 می ( 8 خرداد 88) سیاتل

  • 31 می (10 خرداد 88) ونکور

  • 5 جون (15 خرداد 88) مونترال

  • 6 جون (16 خرداد 88) تورنتو

  • 7جون (17 خرداد 88) اوتاوا

۱۳۸۸ فروردین ۱, شنبه

تبریک نوروز 1388

وبلاگ آرپژ نوروز 1388 هجری خورشیدی را به جامعه ی موسیقی تبریک عرض
می نماید

نوروزتان پیروز



۱۳۸۷ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

حسين بهروزي نيا اولين بربط ساخته شده را به موزه Horniman لندن اهداء كرد




اولین بربطی که در سال 1374 پس از سال ها تحقیق توسط استاد ابراهیم قنبری مهر طراحی و ساخته شد، در 29 نوامبر 2008 توسط حسین بهروزی نیا به موزه Horniman در لندن اهدا شد.




بربط شکل ایرانی ساز عود است که از روی تصاویر و نوشته ها دوباره سازی شده و استاد حسین بهروزی نیا اولین نوازنده صاحب نام است که از ابتکار استاد قنبری مهر استقبال کرد و از زمان طراحی این ساز بربط می نوازد.




The first Barbat made by ustad Ebrahim Ghanbari Mehr in 1996 based on many years of research was presented to the Horniman Museum in London, UK by ustad Hossein Behroozinia on Saturday 29 November 2008

۱۳۸۷ بهمن ۵, شنبه

كنسرت گروه ‍‍ژيوار در تهران برگزار شد



گروه موسيقي بانوان ژيوار به سرپرستي مينو اصحابي و آواز ژيوار شيخ‌الاسلامي در روزهاي 5 و 6 دي ماه 1387 در تهران و در سالن مشق ( ميراث فرهنگي ) به اجراي برنامه پرداخت.

در اين برنامه قطعاتي از موسيقي كردستان و موسيقي دستگاهي ايران به اجرا در آمد

اعضاي گروه عبارتند از:

كتايون ملك مطيعي سنتور

مينو اصحابي كمانچه

شيوار قهرماني نژاد تار

سارا سلطاني تار

حديث شرح قاموس قانون

نازنين قاسمي عود

تينا پير هادي عود

ناديا ثابت راسخي تنبك

عسل ملك زاده دف،دايره

شايان ذكر است گروه بانوان ژيوار در سال 1379 توسط ژيوار شيخ‌الاسلامي تاسيس گرديد و تاكنون كنسرت‌هاي متععدي را در تهران برگزار نموده .
گفتني است ژيوار شيخ‌الاسلامي براي اولين بار اجراي موسيقي بانوان در سنندج و سقز را به روي صحنه برد.

از آخرين اجراهاي اين گروه مي‌توان به شركت در بيست و چهارمين جشنواره موسيقي فجر اشاره نمود.

۱۳۸۷ بهمن ۲, چهارشنبه

هر قفل كه بنگري كليد است / اركستر ملل



آقاي سلطاني با خبر شديم كه اركستر ملل قصد دارد دور جديدي از فعاليت‌هاي خود را آغاز كند لطفا در اين رابطه توضيحات خود را بفرماييد؟

بله به اتفتق گروه همياران اركستر ملل مسائل اداري و فني مربوط به اين اجرا را پي گيري كرديم و قرار است از آغاز سال 88 تمرينات اركستر رسما پي گيري شود.

در اين اجرا قصد داريد چه آثاري را اجرا كنيد؟

اركستر ملل ضمن وفا داري به مواضع هنري و معنوي خود در اين اجرا هم قطعاتي از موسيقي قديم ايران،موسيقي مشروطه،موسيقي فلكلور و آثاري از فرهنگ‌هاي مختلف جهان را اجرا مي‌كند.