۱۳۸۷ مرداد ۲, چهارشنبه

هشت سال جنگ- موسیقی در دوران رزم- موسیقی در دوران اسارت- خاطرات یک آزاده( مصاحبه با فرهمند حسینی )



دوشنبه 14 آبان 1386

با عرض خسته نباشید خدمت شما:

صحبت ما در مورد وضعیت موسیقی در دوران 8 سال دفاع مقدس است در واقع با شما - هم به عنوان یک رزمنده به گفتگو می نشینم و بعد به عنوان یک آزاده که در اسارت رژیم بعثی عراق سال هایی از عمر خود را سپری کرده اید - شاید این موضوع کمی خنده دار به نظر بیاید اما حتما در آن زمان و در اردوگاه ها از موسیقی استفاده می شده. اما قبل از این بحث با هم کمی به عقب تر برگردیم و دوست دارم از وضعیت موسیقی در هنگام رزم در جبهه ها برای ما بگویید وبعد در مورد دوران اسارت شما و وضعیت موسیقی در آن زمان با هم صحبت کنیم.
همان طور که می دانیم موسیقی کاربرد های مختلفی دارد سوال من این است که در جبهه ها از موسیقی چه استفاده ای می شد؟

با سپاس از فرصتی که در اختیار من گذاشتید تا گوشه ای از شرایط زمان جنگ را برای شما بیان کنم و این که موسیقی و نوا در آن شرایط چه حال و هوایی را داشته.

با توجه به شرایط انقلابی که در ایران رخ داده بود ارزش های جدیدی در جامعه عنوان شده بود و در سال های اولیه پرداختن به سرود های انقلابی و نواهای مذهبی بیشتر شده بود. در جبهه برای تجهیز و تشویق روحیه نفرات از مارش های نظامی و نواهای مذهبی استفاده می شد . انسان هایی که دائما در حالت ترس و اظطراب به سر می بردند و امادگی روحی و روانی خاصی بر اساس شرایط پیش اماده پیدا کرده اند با تمام شرایطی که عنوان می کردند از جان گذشته و فدائی هستند اما هنوز رشته هایی از وابستگی در وجودشان موج می زد – بالاخره دل کندن سخت است . از ان طرف همیشه اهنگ ها ما را به دنبال خودش می کشاند و حتی این جمله گفته شده که زمین اهنگی دارد اگر گوش شنوایی باشد – صدای یک پرنده – شر شر آب این ها همه نغماتی هستند که در روحیه شما تاثیر گذار است. به عبارتی دیگر همه ی ما می دانیم که غذای روح موسیقی است.

با این شرایط از موسیقی در جبهه ها استفاده می شد اما موسیقی همکاهنگ با محیط جنگ – محیط انقلابی و اسلامی.
گرایش درونی رزمنده هابیشتر به چه سبکی از موسیقی بود؟

رزمنده ها عموما از درون همین جامعه بیرون امده بودند به خاطر جوان بودن ان ها موسیقی برایشان ارزش بیشتری هم داشت اما باز هم تحت شرایط روحی انقلاب و دفاع مقدس قرار گرفته بودند معمولا در آن شرایط آهنگ ها هر چه ضربی تر و پر تحرک تر بود بیشتر با روحیه آن ها سازگار بود نا گفته نماند یک سری از رزمنده ها به خاطر شناخت بیشتری که از موسیقی داشتند با موسیقی سنتی بیشتر رابطه بر قرار می کردند به یاد دارم همان موقع آهنگ هایی که با صدای آقای محمد رضا شجریان خوانده شده بود طرفداران زیادی داشت و در آن حال و هوا به دل ما می نشست.

مطلبی را عرض کنم هر شخصی که به هر نحوی وارد جنگ و جبهه شد در نوبه ی خود انسان محترمی است اما همه به یک اندازه به آرمان های موجود اعتقاد نداشتند – همه با اموزه های خالصانه ی وطن پرستی نمی جنگیدند به همین دلیل باید توجه کنیم مجموعه ای از تمام گرایشاتی که در سطح جامعه موجود بود به وسیله ی این افراد وارد جبهه شده شده بود.

خیلی ها به صدای آقای اهنگران گوش می دادند – خیلی ها موسیقی سنتی می شنیدند و تعدادی هم هنوز نغمات ساخته شده ی پیش از انقلاب را زمزمه می کردند مانند ترانه ها ی فرهاد – فریدون فروغی و....

رزمنده هایی که از شمال کشور به جبهه آمده بودند آهنگ های محلی خود را زیر لب زمزمه می کردند.

در کل رزمنده های شهرستانی بر اساس شرایط جغرافیایی محل سکونت خود بیشتر با موسیقی محلی زمان خود ارتباط داشتند بیشتر اهل موسیقی بودند زیرا همواره با طیف خاصی از موسیقی درگیر بودند. و جالب است بدانید از نظر من شنونده اکثرا صداهای رسا و خوبی داشتند به خصوص دوستان لرستانی – شیرازی . تمام این نجوا ها همه به خاطر این بود که سختی و مشقت جنگ کمتر احساس شود.
سوالی دارم و دوست دارم جواب صادقانه دریافت کنم چون همیشه وقتی این سوال مطرح شده پاسخ آرمانگرایانه شنیده شده و ان این که واقعا موسیقی در روحیه رزمنده ها و بعدها در روحیه اسرا تاثیر مثبت داشت و باعث تسکین رنج ها ی ان ها می شد؟ یعنی اگر موسیقی را از آن محیط حذف می کردی کمبودی احساس می شد یا که بعضی اوقات موسیقی پخش می شده – ترانه ای زمزمه می شده – نوحه ای خوانده می شده و توجهی سطحی را به خود جلب می کرده؟

ببینید از نظر روانشناختی هیچ کس منکر اثر موسیقی بر روان انسان نیست . از طرف دیگر شرایط است که انسان ها را می سازد شاید در محیطی عادی شنیدن یک نوحه هیچ تاثیری بر شما نگذارد اما در شرایطی که زیر اتش باری دشمن هستید – دوستتان زخمی شده – سرنوشت شما نا معلوم است – شاید شنیدن یک نوحه چنان انرژی در شما ایجاد کند که غیر قابل تصور باشد. برای همین است که ما در شرایط آموزش نظامی می بینیم که با نواختن مارش های نظامی که اکثرا ضربی هستند سربازان را به حرکت و جنبش در می اورند. در جبهه ها هم دقیقا همین امر صدق می کرد که با ذکر مصیبت هایی که بر پیشوایان ما در طول تاریخ رفته بود مانند واقعه دشت کربلا - یاداوری آن ها از یک طرف ما را تسکین می داد و طرفی دیگر ما را تجهیز می کرد. یک عمل خیلی حساب شده بود که با استفاده از موزیک و مارش های نظامی این حالت را در ما ایجاد می کردند و به نحو مطلوب هم از ان بهره برداری می کردند.

چون سوال صادقانه از من شد دوست دارم صادقانه جواب دهم که هر کس در جبهه بود می ترسید و شما هم نباید توقع داشته باشید که یک پسر 19 – 20 ساله چشمش را ببندد و بگوید نه من نمی ترسم – من خودم هم می ترسیدم و با دوستانم هم که صحبت می کردم ان ها هم ترسیده بودند. فشار روحی که در این موقعیت به ما وارد می شد – هیجانی که به ما دست می داد – خشک شدن لب و دهانمان در همان دقایق اولیه با شنیدن همان نوا ها و سرود ها 60% این اظطراب و هیجان فروکش می کرد.

حالا می خواهیم کمی از زمان اسارت شما صحبت کنیم . از اردوگاهی که شما چند سالی در آن زندگی کردید و حتما در آن شرایط بی امکاناتی اسارت موسیقی هر چند سطحی در میان شما وجود داشته. میدانید که در سال های اولیه انقلاب و جنگ موسیقی حرام اعلام شده بود و حتما در زمان اسارت شما متعصبینی وجود داشتند که نسبت به قضیه استفاده موسیقی در اردو گاه اعتراضی داشته باشند ان ها چگونه برخورد می کردند و شما چگونه پاسخ می دادید؟

اسارت و اردوگاه یک شرایط مبهم و گیج کننده برای همه ما بود . انسان هایی که دران شرایط قرار گرفتند بیشتر به دنبال پیدا کردن خودشان بودند . چون زیر نظر دشمن قرار گرفته بودیم تعداد خیلی زیادی بر این امر معتقد بودند که ما باید به عنوان نماینده کشورمان و ملتمان چیزهای ا باید از خودمان بروز بدهیم که در شان این ملت بزرگ است و از یک سری عادت ها و رفتارهایمان باید صرف نظر کنیم که تئوری قابل قبولی بود. اما سرکوب کردن یک سری مسائل بیش از حد بود. تعصب کور نشان دادن – برخورد های سخت بایک دیگر – تهدید هایی که وارد می کردند چرا که یک گروهی با یک تم و مایه مذهبی خودشان را در راس قرار می دادند و فکر می کردند ان ها تنها کسانی هستند که می فهمند. در نقطه ی مقابل آن را هم داشتیم- یگ گروه غیر مذهبی و ان هم فکر می کرد کاری که خودشان انجام می دهند صحیح است.

و این اقلیت فکرمی کردند باید اکثریت را به دنبال خودشان بکشانند و دیگران هم از ان ها اطاعت کنند. با این اوضاع از طرف نقطه ی مقابل مقاومت می شد و این مقاومت ها با ظرافت خاصی انجام می شد چون نمی خواستیم درگیری ما برای دشمن نمود پیدا کند و متوجه شود که بین ما چند دستگی وجود دارد.

یکی از مخالفت های متعصبین همین موضوع بود که شما فرمودید : آن ها با هر گونه اواز خواندن – موزیک زدن و زمزمه کردن مخالف بودند اما در این شرایط سخت پر کردن 24 ساعت وقت واقعا یک هنر بود برای این که شما دائما زیر هجوم افکار شکست بودید و این ها مسائلی بود که هیچ وقت برایمان قابل حل نبود. گاهی اوقات واقعا واجب بود که از ته دل نجوایی بکنی و اگر این کار را نمی کردی منفجر می شدی. حالا مسئله فرق کرده بود زیرا نوع مبارزه کردن فرق می کرد و این نجوا کردن دیگر به شکل دعا و نوحه جواب نمی داد – شما در یک شرایط گسست قرار گرفتی و در شرایطی قرار گرفتی که شما را مبهوت کرده و دیگر نمی توان انتظار داشت که با همان نواهای قبلی شما را سر حال آورد و به شما تعادل روحی بخشد و در این جا بود که هر کس خودش باید گلیمش را از اب بیرون کشد . شرایط به جایی رسیده بود که اگر یکی نوحه می خواند می گفتند دیگر بسه خودمان به اندازه کافی غم و غصه داریم و یکی اگر اوازی می خواند می گفتند در این موقعیت مثل این که خیلی خوشی ؟! اما نکته قابل توجه این است که هر دو آن ها دنبال یک چیز می گشتند و ان چیزی جز آرامش نبود و هر دو گروه هم حق داشتند و این مسئله در سال های طولانی اسارت به تعادل رسید و هر دو گروه با هم به تفاهم رسیدند که چه وقت باید نوحه را خواند و چه وقت ترانه را و کی سرود انقلابی .

اسیر یعنی : نا معلومی – یعنی نا آگاهی – یعنی بی آیندگی و در این شرایط که ما مجبور به زندگی کردن در لحظه بودیم فقط نوا ها به ما آرامش می دادند - گاهی نوحه – گاهی ترانه و گاهی ..... بعد از شکنجه تنها چیزی که باعث می شد بتوانیم سوزش های زخم ها را تحمل کنیم فقط زمزمه کردن بود .
آیا از موزیسین ها هم اسیر داشتیم؟ منظورم از موزیسین - موزیسین های حرفه ای است؟

بله - من می توانم آقای افشار را مثال بزنم که در سطح خیلی بالایی آهنگ سازی می کردند که فکر کنم هنوز هم مشغول فعالیت هستند و دوستان دیگری هم بودند که من اسمشان در خاطرم نمانده.
اگر یک اهنگ ساز در بین شما اسیر بود چگونه اهنگ ها را به خاطر می سپرد؟ آیا ان ها را نت می کرد؟

بله – نت ها را به طور مخفیانه روی درب یا دیوار می نوشت .
تا جایی که من مطلع هستم ان جا هیچ امکاناتی در اختیار نبوده با چه وسیله ای آن ها می نوشتند؟

این گونه مثال بزنم که در آن جا خودکار حکم یک فاتوم اف 14 را داشت ! یعنی ممنوع بود و اگر می گرفتند شدیدا مجازات داشت. ولی از طرفی هم نیاز و احتیاج پدر ابتکار است باور کنید در این شرایط ما همه وسایلی داشتیم و همه چیز را فراهم می کردیم. با دوده زغال و روغن - جوهر می ساختیم با تکه و خرده چوب ها قلم درست می کردیم و روی کاغذ های سیگار می نوشتیم حالا شخصی روی این کاغذ ها احادیث جمع می کرد – یکی خاطرات و تاریخ اسارت را ثبت می کرد – یکی برای خودش لغت نامه زبان درست می کرد و موزیسین و اهنگ ساز هم نت های خود را ثبت می کرد. و جالب است بدانید که همان اهنگ ساز بعد از نوشتن همان نت ها با ابتدایی ترین وسایل مثلا یک تیکه چوب و یک قوطی کنسرو یا یک سطل پلاستیکی سعی می کرد جای نت های نوشته شده را پیدا کند و ان ها را به اجرا در آورد.

نکته جالب تر این که یک سری از دوستان پس از ساخته شدن این سازها با ابتدایی ترین وسایل به صدای ان علاقه مند می شدند و می آمدند و از شخص نوازنده در خواست اموزش می کردند.

ما ان جا در روزها و ساعت های مختلف کلاس های مختلف داشتیم و هر کس هر چه بلد بود به دیگری می اموخت کلاس زبان خارجه – ریاضی – ادبیات فارسی و موسیقی با همان ساز دست ساز .

مسئله مهمی که در آن جا به سرعت رشد کردن انتقال دانش و هنر به طریقه ی سینه به سینه بود.
می دانم در این شرایط سخت امکان چنین کاری نبوده اما اتفاق افتاده بود که دوستان نوازنده با همان سازها ی ابدائی خود به طور مخفیانه به اجرای کنسرت بپردازند؟

بله ما برای مناسبت های مختلف اجراهای مختلفی داشتیم اما در خفا – مثلا به مناسبت دهه فجر سرود های انقلابی اجرا می کردیم – به مناسبت نوروز سرود های محلی و سنتی و شاد اجرا می کردیم . سرود ای ایران اجرا می کردیم – سرود جمهوری اسلامی را با هم می خواندیم که به شدت مجازات داشت چون آن ها نمی خواستند ما پایبند به این بنیاد ها باشیم و ارتباط مان را با این مسائل حفظ کنیم.
شما به سبک و نوع موزیک عرب خیلی آشنا هستید حتی در رابطه با ساز خودم که عود هست با شما صحبت می کردم تمام نوازندگان عود عرب را می شناختید و با نحوه نوازندگی ساز آن ها آشنا هستید – با توجه به صحبت هایمان ارتباط شما با محیط بیرون از اردوگاه کاملا قطع بوده شما چگونه این اطلاعات را دریافت کردید؟

در سال ها ی اول اسارت خود ما استفاده از رادیو عراق شدیدا ممنوع می دانستیم و کسیبه رادیو عراق گوش نمی داد– سران بعث هم استفاده شخصی از رادیو را برای ما ممنوع کرده بودند که مبادا موج رادیو ایران را پیدا کرده و به ان ها گوش کنیم. بعدها یک سری از بزرگان به ما توصیه کردند که از رادیو عراق استفاده کنید و باید قوه تحلیل داشته باشید.

از لحاظ شنیداری: در خلال برنامه های رادیو عراق با هنرمندان و موزیسین ها و صدای ساز ان ها آشنا شدیم و از لحاظ دیداری: اولین جرقه استفاده تلوزیون پس از سال ها به توصیه صلیب سرخ با پخش کردن مسابقات جام جهانی فوتبال برای اسرا آغاز شد . در خلال پخش این برنامه ها موسیقی پخش می شد یا چهره نوازنده ای نشان داده می شد و یا نواختن ساز موزیسینی را پخش می کرد و ما هم از این امکانات استفاده می کردیم و یاد می گرفتیم ما اوایل دوران اسارت روزنامه های عراقی را نمی خواندیم اما بعدها به این نتیجه رسیدیم که می شود از همین روزنامه ها هم یاد گرفت مثلا جشواره ی شعری در عراق بر پا شده بود و در رابطه با این جشنواره در یکی از روزنامه ها که در دسترس ما بود مطالبی نوشته شده بود ما هم آن را مطالعه کردیم و با اسامی و سبک شعری آن ها آشنا شدیم و این اگاهی جدید برای ما خیلی با ارزش بود.

شما در دوران اسارت به صورت انفرادی هم باز داشت بودید؟ در آن جا استفاده از سوئیت شخصی یا همان سلول انفرادی متداول بود – بله من مدت 9 سالی که آن جا بودم بارها در سلول انفرادی بودم .

خودتان درموقع که در سلول انفرادی به سر می بردید چه سرود یا ترانه ای زمزمه می کردید؟

سلول انفرادی ان جا در حد یک کیوسک تلفن بود نه می شد درونش بنشینی – نه بخوابی – نه به طور عادی بایستی و هیچ گونه روشنایی هم نداشت.

شما برای رهایی ذهنی از این وضعیت مجبور بودید کاری برای خود داشته باشید : سوت زدن – زمزمه کردن – ضرب گرفتن روی درب – پا کوبیدن به صورت ریتمیک روی زمین کارهای عجیبی نبود. من خودم بیشتر به دیوار تکیه می دادم و سوت می زدم و زمزمه می کردم – گاهی اوقات هیچ چیز هم نمی خواندی اما صدایی از هنجره خود رها می کردی که تنهایی خود را پر کنی و گذر زمان را متوجه نشوی.

شما آگاه هستید که نوحه از نظر موسیقی شناسان دارای جایگاهی خاصی است. می خواستم بدانم کسانی که در اردوگاه نوحه می خواندند به این امر آگاه بودند که نوحه ریشه ی موسیقایی دارد و در زمان خود جزو موسیقی های مجاز به شمار می امد یا فقط می خواندند چون همیشه در مراسم دینی به این کار می پردازندو اگر روی ملودی همان نوحه شعر دیگری می گذاشتی از خواندن ان دست می کشیدند؟

خدمت شما عرض کنم هنری که بین رزمندها و اسرا وجود داشت تغییر شعر اهنگ ها بود – یعنی می آمدند و یک شعر انقلابی را به یک جک تبدیل می کردند و با همان ملودی می خواندند گاهی شعر همین نوحه ها هم به همین صورت در می آمد. این مسئله یک تفریح به حساب می آمد و هدف از این کار هیچ گونه بی احترامی کردن به عقاید و آرمان های دینی نبود و گاه از خصوصیات نوجوانی و جوانی بچه ها نشات می گرفت. اما کسانی که آن جا نوحه می خواندند به این امر واقف نبودند که نوحه ای که در حال زمزمه کردن ان هستند بر یک دستگاه موسیقی استوار است – دارای لحن است – و دارای اهنگ است . آن ها فقط فکر می کردند که این نوحه اسلامی و مجاز است پس شروع به خواندن ان می کردند. البته کم کم با کلاس های قرانی که ان جا بر پا شد دوستانی که نوحه می خواندند با صوت و لحن آشنا شدند و آگاه شدند که هر چه با صوت بهتر خوانده شود دل نشین تر می شود.

واقعیت این است که مرز بین انسانیت و حیوانیت یک خط است و مرز بین موسیقی خوب و بد هم همان یک خط بیشتر نیست. باید ما قوه ی تشخیص و تحلیل را باید داشته باشیم که بدانیم کدام درست است کدام غلط و کدام توصیه شده و کدام باعث رشد و ارتقاء فکری و فرهنگی ما می شود . مشکل ما این است که عده ای نظرات شخصی خود را وارد این روند می کنند و به جای ارتقاء باعث رکود می شوند . مثلا دوستی که در اردوگاه با لوله ای نی ساخت و شروع به نی زدن کرد اما خود دوستان هم اتاقی ما نی او را شکستند و همیشه برای ما سوال بود که او چه کار خلافی انجام داده؟ در واقع فرق بین ذهن خوب و ذهن بد هم همان یک خط فاصله است.
در دوره اسارت- شما متوجه شدید که آیا در عراق به موسیقی اهمیت داده می شد یا خیر؟ زیرا هر دو کشور – کشور اسلامی بود . در برهه ای از زمان در کشور ما موسیقی حرام اعلام شد و تقریبا به صورت نیمه تعطیل در امد زیرا بر این عقیده بودند که موسیقی به پیشرفت معنوی افراد لطمه وارد می کند که البته بعد از مدتی با فتوای امام خمینی موسیقی ازاد اعلام شد – این نکته برای من حائز اهمیت است که در زمان تعطیلی موسیقی ایران – موسیقی عراق چگونه بود ؟ آیا از نظر دولت و در بین مردم از اهمیت خاصی برخوردار بود ؟

ما عنوان می کنیم که منظور از اموزش تغییر تحول در نگرش انسان هاست که با این تغییر و تحول کار کردها بهتر خواهد شد. و جمله ای وجود دارد که می گویند در کشورهای پیشرفته آموزش شعور است . در کشورهای جهان سوم آموزش شعار است . شما فکر نکنید چون عراق موسیقی را آزاد گذاشته بود موسیقی رشد کرده بود شرایط بهتری داشت. در آن جا هر کس برای سران مملک و به نفع سیستم ان ها موسیقی می ساخت یا شاعری شعر می گفت انسان خوب و بر تری بود در غیر این صورت اجازه پیشرفت ان چنانی نداشت. و این مسئله ریشه در عدم اموزش دارد . در عراق هم موسیقی بود اما موسیقی پیش پا افتاده و در سطح کاباره ای رواج داشت و موسیقی دانان حرفه ای و تحصیل کرده همیشه در فقر کاری به سر می بردند و کسی آن ها را درک نمی کرد.


شما خودتان صحبت خاصی دارید که بخواهید بگویید؟

در رابطه با 8 سال دفاع مقدس و بعد از آن در دوران اسارت آن جور که باید به مسائل فرهنگی و هنری این دوران پرداخته می شد – پرداخته نشده است . شما بروید و ببینید نقاشی های آن دوران چه مضمون هایی داشته؟ بروید و ببینید کارهای دستی چگونه بوده؟ همچنین در رابطه با موسیقی ان دوران – شعر ها ی آن دوران – روش درس خواندن و آموزش – روش زندگی کردن . همیشه به یک تم کلی که در این رابطه وجود دارد اشاره شده ولی هیچ کس به طور تخصصی به تحقیق در این باره نپرداخته . به هر حال این مسائل جزئی از تاریخ ایران است و هیچ گاه نمی توان ان ها را از این تاریخ جدا کرد.

از این که وقت خود را دراختیار ما گذاشتید تشکر می کنم و من را ببخشید که باعث یاداوری خاطرات تلخ شما شدم.

لینک مطلب:www.artmusic.ir/news/show.asp?id=15193